بسیار در دل آمد

بسیار در دل آمد
از اندیشه‌ها و رفت

نقشی
ڪه آن نمی‌رود از دل،
نشان "تو"ست ...

#ســــعدی
دیدگاه ها (۲)

همچون انار خون دل از خویش می خوریمغم پروریم، حوصله شرح قصه ن...

عـلـی ماذا إتـفـقـنا یا فـؤادی؟إذا ضـــاقت عـلـیـکَ فـمـن تـ...

دود کن اسپند را، چشم حسود از دیدنتشورِ شور،اصلاً دو تا دریاچ...

لَب به احساس زدم ... مسـت شدم ... فهمیـدم ; ...

می سرایم "تو" و چشمان "تو" رانه سپیدی...نه غزل... تویی آن شع...

هوای کوی تو از سر نمی رود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط