ای کاروان آهسته ران کارام جانم میرود

ای کاروان آهسته ران کارام جانم می‌رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
در رفتن جان ازبدن گویندهر نوعی سخن
من بادوچشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
سعدی
دیدگاه ها (۱)

سلسله موی دوست حلقه دام بلاستهرکه دراین حلقه نیست فارغ ازا...

یڪ نفـــر نی می‌زنـــد در معبــــد تنهایی‌امیڪ نفر گم می‌شو...

دست به بند می‌دهمگر تواسیر می‌بری...سعدی

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!یک نفر در آب، دارد م...

🧡ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم...

ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم،...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط