با تو غمی غریب آمد
با تو غمی غریب آمد
که عمری دراز
در انتظارش بودم.
از چشمهایت به چشمهایم
از دستهایت به زیر تنپوشم
آمد و مانع نشدم.
عاقبت دیدم که همه چیز پایان خواهد یافت،
حتا این روز
بر فرازِ سرزمینی که دوستش دارم.
نمیگویم که ناگوار است
تنها آنچه را که فکر کردم دیدم، بازگو میکنم.
که عمری دراز
در انتظارش بودم.
از چشمهایت به چشمهایم
از دستهایت به زیر تنپوشم
آمد و مانع نشدم.
عاقبت دیدم که همه چیز پایان خواهد یافت،
حتا این روز
بر فرازِ سرزمینی که دوستش دارم.
نمیگویم که ناگوار است
تنها آنچه را که فکر کردم دیدم، بازگو میکنم.
- ۳۲
- ۰۵ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط