خلاصه قسمت های اینده گوزل. دوستان تا اونجا بهتون گفتم که
خلاصه قسمت های اینده گوزل. دوستان تا اونجا بهتون گفتم که دلارا از سقط بچه ای که از هارون باردار هست منصرف میشه ولی نمیدونه که چجوری این مسیله رو به بچه ها بگه.گوزل هم بعدا متوجه میشه که جهان به خاطر بارداری دلارا باهاش به لندن رفته و دوباره رابطه جهان و گوزل خوب میشه و همه مشغول تدارکات عروسی گوزل و جهان هستند.
هارون از اینکه دلارا اونو نمیخواد بسیار ناراحت هست و افرادش هم در جستجوی جاندان هستند .هارون فردی را اجیر میکند که جهان را بکشد.اوزان هم با زینب هست که شوهر این زن یکبار به اوزان شلیک کرده بود و اوزان باز هم با زینب هست زینب یک دختر چهار یا پنج ساله هم داره. زن همسایه زینب به زینب میگه تو خجالت نمیکشی که با این مرد رابطه داری و تو ابروی ما رو بردی ولی زینب به حرفش گوش نمیده و زن همسایه هم زنگ میزنه به شوهر زینب و خبرا رو بهش میگه.که زنت با یکی هست.دلارا پیش گوزل میاد و بهش میگه که میخواد بره امریکا پیش مادرش و دوران بارداریشو هم تو امریکا بگذرونه و از گوزل میخواد که بعد از عروسی با جهان بیاد و توی عمارت زندگی کنه و نذاره خانواده از هم پراکنده زندگی کنند و همه با هم تو عمارت باشند و گوزل هم قبول میکند.روز عروسی جهان و گوزل هست و همه شاد و خوشحال .دنیز دوست ایسو هم به جشن میاد و راحمی اونو میبینه و بهش میگه گمشو برو و دست از سر نوه من بردار و ایسو هم میبینه ولی دنیز خیلی سریع مجلس رو ترک میکنه و ایسو هم با گریه به دلارا زنگ میزنه.
دلارا که توی فرودگاه هست وقتی میبینه حال ایسو از پشت تلفن بد هست سریع خودشو میرسونه به جشن.هارون از اینکه از یکی خواسته که جهان را بکشه بسیار پشیمان هست و زنگ میزنه به همان مرد که جهان را نکشد و نقشه عوض شده ولی مرد در حال رانندگی هست و درست صداها شنیده نمیشه و مرد تلفن را قطع میکند.هارون سریع سوار ماشینش میشه تا به محل جشن عروسی جهان بیاد و جلوی ان مرد را بگیرد تا به جهان شلیک نکند.
عقد جهان و گوزل خوانده میشه و همه خوشحالند.اوزان زینب را هم با خود به جشن اورده است.شوهر زینب که از طریق زن همسایه با خبر شده که زنش با اوزان هست به محل جشن می اید و به طرف اوزان شلیک میکنه که گوزل سریع خودشو میندازه جلو و تیر بهش میخوره و میمیره.جشن حسابی به هم ریخته .همه شوکه میشند و امبولانس میاد و جنازه گوزل را میبره.دلارا هم که واسطه تلفن ایسو امده بوده شوهر زینب رو میبینه که با تفنگ داره فرار میکنه.هارون هم میرسه و فکر میکنه نفرش به جهان شلیک کرده و جهان مرده و با حال بسیار بد سوار ماشینش میشه و میره.همگی پریشانند و این قسمتها همگی مشغول گریه و زاری و مراسم دفن هستند.دلارا هم مدام کنار جهان و دخترهاست و دلداریشون میده.جهان هم کلی با اوزان دعوا میکنه که همه اتفاقات تقصیر توست و حتی شوهر ان زن یکبار در گذشته به تو شلیک کرده بوده و تو چرا به رابطه ات با ان زن ادامه دادی.این اوزان هم از زنها شانس نداره اون قبلی که بیهوشش کرد و کل اجناس با قیمت عمارت رو با خودش برد و این یکی هم که باعث مرگ گوزل شد.هارون میاد خونه و یکی از افرداش بهش میگه که یکی دیگه تو جشن شلیک کرده و گوزل مرده و جهان زنده هست هارون از اینکه باعث مرگ کسی نشده بسیار خوشحال هست و بعدش میره پیش مردی که بهش دستور قتل جهان رو داده بوده و بهش میگه منصرف شده و پول مرد را هم میده و از مرد خداحافظی میکنه.اوزان هم هنوز ادم بشو نشده میاد پیش زینب و اصرار داره که دوستش داره و نمیخواد که رابطه شون قطع بشه ولی زینب بهش جواب رد میده و بهش میگه برو.
دلارا از راحمی میخواد که کنار بچه ها و جهان توی عمارت بمونه و راحمی خوشحال میشه و به کریمان میگه که من خونه خودم نیستم و فعلا برای نظافت و پخت و پز نیا کریمان هم کلی دستمزدشو پایین میاره شاید راحمی قبول کنه ولی راحمی خداحافظی میکنه.شوهر زینب هم دستگیر و دادگاهی میشه و میره زندان.توی راهرو دادگاه برادرشوهر زینب با جهان درگیر میشه که اگر پسرت به ناموس برادرم دست درازی نمیکرد الان برادرم زندان نمیرفت و تو باید جلوی پسرت را میگرفتی.اذرخش جهان رو با خودش میبره بیرون تا جلوی دعوا را بگیره.زینب هم اسباب کشی میکنه و میره و به اوزان میگه همه چیز تموم شد.دلارا میخواد پیش بچه و جهان باشه و از رفتن به امریکا منصرف میشه و به جهان میگه که حال روحی غزل اصلا خوب نیست و باید از یک روانشناس کمک بگیرند و جهان هم قبول میکنه.توی عمارت جهان و دلارا از وقت دکتر رفتن دلارا با هم حرف میزنند که قراره امروز ساعت دو نزد دکتر برند اوزان حرفهاشون رو میشنوه و با ایسو ساعت دو میان پیش دکتر تا بفهمند که مادرشون چی مشکلی داره که امده پیش دکتر.
هارون از اینکه دلارا اونو نمیخواد بسیار ناراحت هست و افرادش هم در جستجوی جاندان هستند .هارون فردی را اجیر میکند که جهان را بکشد.اوزان هم با زینب هست که شوهر این زن یکبار به اوزان شلیک کرده بود و اوزان باز هم با زینب هست زینب یک دختر چهار یا پنج ساله هم داره. زن همسایه زینب به زینب میگه تو خجالت نمیکشی که با این مرد رابطه داری و تو ابروی ما رو بردی ولی زینب به حرفش گوش نمیده و زن همسایه هم زنگ میزنه به شوهر زینب و خبرا رو بهش میگه.که زنت با یکی هست.دلارا پیش گوزل میاد و بهش میگه که میخواد بره امریکا پیش مادرش و دوران بارداریشو هم تو امریکا بگذرونه و از گوزل میخواد که بعد از عروسی با جهان بیاد و توی عمارت زندگی کنه و نذاره خانواده از هم پراکنده زندگی کنند و همه با هم تو عمارت باشند و گوزل هم قبول میکند.روز عروسی جهان و گوزل هست و همه شاد و خوشحال .دنیز دوست ایسو هم به جشن میاد و راحمی اونو میبینه و بهش میگه گمشو برو و دست از سر نوه من بردار و ایسو هم میبینه ولی دنیز خیلی سریع مجلس رو ترک میکنه و ایسو هم با گریه به دلارا زنگ میزنه.
دلارا که توی فرودگاه هست وقتی میبینه حال ایسو از پشت تلفن بد هست سریع خودشو میرسونه به جشن.هارون از اینکه از یکی خواسته که جهان را بکشه بسیار پشیمان هست و زنگ میزنه به همان مرد که جهان را نکشد و نقشه عوض شده ولی مرد در حال رانندگی هست و درست صداها شنیده نمیشه و مرد تلفن را قطع میکند.هارون سریع سوار ماشینش میشه تا به محل جشن عروسی جهان بیاد و جلوی ان مرد را بگیرد تا به جهان شلیک نکند.
عقد جهان و گوزل خوانده میشه و همه خوشحالند.اوزان زینب را هم با خود به جشن اورده است.شوهر زینب که از طریق زن همسایه با خبر شده که زنش با اوزان هست به محل جشن می اید و به طرف اوزان شلیک میکنه که گوزل سریع خودشو میندازه جلو و تیر بهش میخوره و میمیره.جشن حسابی به هم ریخته .همه شوکه میشند و امبولانس میاد و جنازه گوزل را میبره.دلارا هم که واسطه تلفن ایسو امده بوده شوهر زینب رو میبینه که با تفنگ داره فرار میکنه.هارون هم میرسه و فکر میکنه نفرش به جهان شلیک کرده و جهان مرده و با حال بسیار بد سوار ماشینش میشه و میره.همگی پریشانند و این قسمتها همگی مشغول گریه و زاری و مراسم دفن هستند.دلارا هم مدام کنار جهان و دخترهاست و دلداریشون میده.جهان هم کلی با اوزان دعوا میکنه که همه اتفاقات تقصیر توست و حتی شوهر ان زن یکبار در گذشته به تو شلیک کرده بوده و تو چرا به رابطه ات با ان زن ادامه دادی.این اوزان هم از زنها شانس نداره اون قبلی که بیهوشش کرد و کل اجناس با قیمت عمارت رو با خودش برد و این یکی هم که باعث مرگ گوزل شد.هارون میاد خونه و یکی از افرداش بهش میگه که یکی دیگه تو جشن شلیک کرده و گوزل مرده و جهان زنده هست هارون از اینکه باعث مرگ کسی نشده بسیار خوشحال هست و بعدش میره پیش مردی که بهش دستور قتل جهان رو داده بوده و بهش میگه منصرف شده و پول مرد را هم میده و از مرد خداحافظی میکنه.اوزان هم هنوز ادم بشو نشده میاد پیش زینب و اصرار داره که دوستش داره و نمیخواد که رابطه شون قطع بشه ولی زینب بهش جواب رد میده و بهش میگه برو.
دلارا از راحمی میخواد که کنار بچه ها و جهان توی عمارت بمونه و راحمی خوشحال میشه و به کریمان میگه که من خونه خودم نیستم و فعلا برای نظافت و پخت و پز نیا کریمان هم کلی دستمزدشو پایین میاره شاید راحمی قبول کنه ولی راحمی خداحافظی میکنه.شوهر زینب هم دستگیر و دادگاهی میشه و میره زندان.توی راهرو دادگاه برادرشوهر زینب با جهان درگیر میشه که اگر پسرت به ناموس برادرم دست درازی نمیکرد الان برادرم زندان نمیرفت و تو باید جلوی پسرت را میگرفتی.اذرخش جهان رو با خودش میبره بیرون تا جلوی دعوا را بگیره.زینب هم اسباب کشی میکنه و میره و به اوزان میگه همه چیز تموم شد.دلارا میخواد پیش بچه و جهان باشه و از رفتن به امریکا منصرف میشه و به جهان میگه که حال روحی غزل اصلا خوب نیست و باید از یک روانشناس کمک بگیرند و جهان هم قبول میکنه.توی عمارت جهان و دلارا از وقت دکتر رفتن دلارا با هم حرف میزنند که قراره امروز ساعت دو نزد دکتر برند اوزان حرفهاشون رو میشنوه و با ایسو ساعت دو میان پیش دکتر تا بفهمند که مادرشون چی مشکلی داره که امده پیش دکتر.
۲۲.۱k
۲۳ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.