تازه از سفر رسیده بود نشانی خانه ای که می خواست را هم
🌸 تازه از سفر رسیده بود، نشانی خانه ای که می خواست را همه می دانستند و راهنمایی اش می کردند، آفتاب که به مغرب رسید می خواست از اسب پیاده شود و حاجتش را بگوید...
شنیده بود صاحب خانه کریم ترین است...
🌸 هنوز از اسب پیاده نشده بود که امام حسن علیه السلام یک کیسه نقره به او داد و گفت حاجتت را نگفته می دانم...
🌸 حالا پیش خودم می گویم
حاجت من را هم که نگفته می دانی
روایش کن
خدا کند آقایم بیاید...
شنیده بود صاحب خانه کریم ترین است...
🌸 هنوز از اسب پیاده نشده بود که امام حسن علیه السلام یک کیسه نقره به او داد و گفت حاجتت را نگفته می دانم...
🌸 حالا پیش خودم می گویم
حاجت من را هم که نگفته می دانی
روایش کن
خدا کند آقایم بیاید...
- ۴۰۵
- ۱۲ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط