*پسر شیطانی*
*پسر شیطانی*
^پارت چهاردهم^
#کیونگ_سو
دویدم طرف جین وآستینش و گرفتم و بهش گفتم: نمی بینی داداشت هی اذیتم میکنه چرا زودتر نیومدی...
اونم بازوهامو گرفت و گف: خوبی چرا انقد خیسی؟؟
خواستم حرف بزنم ک یدفه کیونگ سو گف: اینجا چ غلطی میکنی؟؟
ک خواست باز بره طرف جین و بزنن به تیپ و تاپ
جین: خودت بگو یوری و چیکار داری؟؟اون اگ پیش تو باشه میمیره...
کیونگ سو: به تو چ اون عشق منه به همین راحتیا ازش نمیگذرم،،
جین: هه عشقت؟؟ اگ عشقت بود پس چرا دویست سال پیش پیشش موندی تا بمیره؟؟
کیونگ سو عصبانی شد و سرشو انداخت پایین بعد یه خنده کج زد و صورتش سیاه شد و یدفه با مشت زد تو صورت جین،،
از هم جداشون کردم و گفتم تورو خدا بس کنین:/
رفتم طرف جین و رومو کردم بهش و گفتم: خوبی؟؟ لبت...
خواستم لبشو ک خون اومد پاک کنم ک یدفه کیونگ سو بلند گف آیشش بعد از بین ما رد شد،،
اون بعد اینک کیونگ سو رفت جین گف بگو کجا تا الان بودیم ک بریم اونجا گفتم باش تو اون کلبه میرفتیم وقتی داشتیم میرفتیم خیلی سردم بود داشتم یخ میردم ک یدفه حس کرد گرمم شده دیدم جین کتشو درآورده بود و گذاشته روم تا گرم شم،،
رسیدیم تو کلبه وقتی رفتیم تو کلبه با یه پارچه لب جین ک خون اومده بود و پاک کردم..
بعد اینک به غذا درست کردم و داشتیم میخوردیم ازش پرسیدم: چجوری پیدام کردی؟؟
اون یه لبخندی زد و گف: این روستا برای کیونگ سوعه جز اینجا جای دیگه ای رو نداره ک بره،،
باز ازش پرسیدم ک: میشه بگین واقعا اینجا چ خبره؟؟
گف: کیونگ سو بخاطر مردم این روستا ک کشتشون باید اعدام میشد ولی موندم چرا اعدام نشده..
اونم طفره رف اعصابم واقعا ریخته بود بهم با حالت گریه بهش گفتم: چرا هی طفره میرین بگین چیه قضیه دیگ اونم یدفه بازومو گرفت و گفت: مطمئن باش به وقتش بهت میگم ناراحت نباش...
یدفه کیونگ سو اومد و گف: اینجا چ خبره؟؟
خیلی عصبانی بود معلوم بود از صورتش ک یدفه جین دستشو از رو بازوهام برداشت و به کیونگ سو گف: باهات حرف دارم بیا بیرون و بعدش رفت بیرون...
#کیونگ_سو
رفتم بیرون تا ببینم جین چی میگ ک گف: تو چطوری با اینک بازم آدم کشتی خدایان تا الان باهات کاری نداشتن؟؟
بهش گفتم: هیچ کس نیومد دنبالم حتی اگرم میومدن نمیذاشتم منو ببرن من برام مهم نبود ک بمیرم یا زنده بمونم ولی حالا ک یوری باز به دنیا اومده اوضاع فرق میکنه میخوام زنده بمونم و تا آخر عمرش پیشش باشم و ازش مواظبت کنم،،
گف: چجوری؟؟ اگ تورو نکشن اونو میکشن!!!
*-*-*-*-*
میسی ک میخونین^^
^پارت چهاردهم^
#کیونگ_سو
دویدم طرف جین وآستینش و گرفتم و بهش گفتم: نمی بینی داداشت هی اذیتم میکنه چرا زودتر نیومدی...
اونم بازوهامو گرفت و گف: خوبی چرا انقد خیسی؟؟
خواستم حرف بزنم ک یدفه کیونگ سو گف: اینجا چ غلطی میکنی؟؟
ک خواست باز بره طرف جین و بزنن به تیپ و تاپ
جین: خودت بگو یوری و چیکار داری؟؟اون اگ پیش تو باشه میمیره...
کیونگ سو: به تو چ اون عشق منه به همین راحتیا ازش نمیگذرم،،
جین: هه عشقت؟؟ اگ عشقت بود پس چرا دویست سال پیش پیشش موندی تا بمیره؟؟
کیونگ سو عصبانی شد و سرشو انداخت پایین بعد یه خنده کج زد و صورتش سیاه شد و یدفه با مشت زد تو صورت جین،،
از هم جداشون کردم و گفتم تورو خدا بس کنین:/
رفتم طرف جین و رومو کردم بهش و گفتم: خوبی؟؟ لبت...
خواستم لبشو ک خون اومد پاک کنم ک یدفه کیونگ سو بلند گف آیشش بعد از بین ما رد شد،،
اون بعد اینک کیونگ سو رفت جین گف بگو کجا تا الان بودیم ک بریم اونجا گفتم باش تو اون کلبه میرفتیم وقتی داشتیم میرفتیم خیلی سردم بود داشتم یخ میردم ک یدفه حس کرد گرمم شده دیدم جین کتشو درآورده بود و گذاشته روم تا گرم شم،،
رسیدیم تو کلبه وقتی رفتیم تو کلبه با یه پارچه لب جین ک خون اومده بود و پاک کردم..
بعد اینک به غذا درست کردم و داشتیم میخوردیم ازش پرسیدم: چجوری پیدام کردی؟؟
اون یه لبخندی زد و گف: این روستا برای کیونگ سوعه جز اینجا جای دیگه ای رو نداره ک بره،،
باز ازش پرسیدم ک: میشه بگین واقعا اینجا چ خبره؟؟
گف: کیونگ سو بخاطر مردم این روستا ک کشتشون باید اعدام میشد ولی موندم چرا اعدام نشده..
اونم طفره رف اعصابم واقعا ریخته بود بهم با حالت گریه بهش گفتم: چرا هی طفره میرین بگین چیه قضیه دیگ اونم یدفه بازومو گرفت و گفت: مطمئن باش به وقتش بهت میگم ناراحت نباش...
یدفه کیونگ سو اومد و گف: اینجا چ خبره؟؟
خیلی عصبانی بود معلوم بود از صورتش ک یدفه جین دستشو از رو بازوهام برداشت و به کیونگ سو گف: باهات حرف دارم بیا بیرون و بعدش رفت بیرون...
#کیونگ_سو
رفتم بیرون تا ببینم جین چی میگ ک گف: تو چطوری با اینک بازم آدم کشتی خدایان تا الان باهات کاری نداشتن؟؟
بهش گفتم: هیچ کس نیومد دنبالم حتی اگرم میومدن نمیذاشتم منو ببرن من برام مهم نبود ک بمیرم یا زنده بمونم ولی حالا ک یوری باز به دنیا اومده اوضاع فرق میکنه میخوام زنده بمونم و تا آخر عمرش پیشش باشم و ازش مواظبت کنم،،
گف: چجوری؟؟ اگ تورو نکشن اونو میکشن!!!
*-*-*-*-*
میسی ک میخونین^^
۲۰.۰k
۱۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.