📝 خاطره | *روایت جهادگران از دیدن شهید قاسم سلیمانی در من
📝 #خاطره | *روایت جهادگران از دیدن شهید قاسم سلیمانی در مناطق سیل زده خوزستان *
▪ ️ وقتی به روستایی دورافتاده در اهواز رسیدیم، همراه اهوازی ما گفت: «حاج قاسم اینجاس!». دور و بر یک نگاهی انداختیم. همه چیز عادی بود. باورمان نشد ولی دستپاچه شده بودیم.
▪ ️ با ابومهدی مهندس بر روی کیسه گونی هایی نشسته بودند و با مردم خوش و بش میکردند. کُپ کرده بودیم که ایشان حاج قاسم سلیمانی باشد. چهقدر خودمانی و دوستداشتنی.
▪ ️ بعد از اتمام حرف ما، حاج قاسم بلند شدند و به درون خانههای آب گرفته رفتند. با لهجه و زبان خود اهوازی ها صحبت میکردند و از مشکلاتشان میپرسیدند و دلداری میدادند. چه فضایی شده بود روستا. دل مردم روستا مثل خانههایشان زیر و رو شده بود. این را از نگاهها و رفتارهایشان، از صحبتها و ابراز محبتشان میشد فهمید.
📝 *متن کامل خاطره: jahadgaran.org/?p=35851 *
#هدایت_تا_شهادت
▪ ️ وقتی به روستایی دورافتاده در اهواز رسیدیم، همراه اهوازی ما گفت: «حاج قاسم اینجاس!». دور و بر یک نگاهی انداختیم. همه چیز عادی بود. باورمان نشد ولی دستپاچه شده بودیم.
▪ ️ با ابومهدی مهندس بر روی کیسه گونی هایی نشسته بودند و با مردم خوش و بش میکردند. کُپ کرده بودیم که ایشان حاج قاسم سلیمانی باشد. چهقدر خودمانی و دوستداشتنی.
▪ ️ بعد از اتمام حرف ما، حاج قاسم بلند شدند و به درون خانههای آب گرفته رفتند. با لهجه و زبان خود اهوازی ها صحبت میکردند و از مشکلاتشان میپرسیدند و دلداری میدادند. چه فضایی شده بود روستا. دل مردم روستا مثل خانههایشان زیر و رو شده بود. این را از نگاهها و رفتارهایشان، از صحبتها و ابراز محبتشان میشد فهمید.
📝 *متن کامل خاطره: jahadgaran.org/?p=35851 *
#هدایت_تا_شهادت
۱۵.۲k
۱۳ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.