من شاهد شهر آشنایم

من شاهد شهر آشنایم
من شاهم و عاشق گدایم
فرمانده جمع عاشقانم
فرمانبر یار بی وفایم
از شهر گذشت نام و ننگم
بازیچه دور و آشنایم
مست از قدح شراب نابم
دور از برِ یار دلربایم
سازنده دیر عاشقانم
بازنده رند بینوایم
این نغمه بر آمد از روانم
از جان و دل و زبان و نایم
ای نقطه عطف راز هستی
بر گیر ز دوست، جام مستی

#لبخند_خدا_را_بدست_بیار
#دل_را_به_خدا_بسپار
#عشق_یعنی_با_خدا_تنها_شدن
@fght_khda
دیدگاه ها (۱)

♡.میان صدای خنده های مادرروی دست های پینه بسته پدرکنار نسیمی...

"ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ "ﮔﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﯼ ﺟﻨﻮﻥ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪﮔﺎﻩ ﻣﻌﻨﺎﯼ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط