خدای مهربانم...
خدای مهربانم...
درتمام شهر بزرگ من ،درتمام کوچه ها و خیابان های وسیعش ،در رودها و جویبار هایش،در آسمان آبی بیکرانش،همه جا را گشتم ، حتی جایی که شمع کوچک درو پنجره تک خانه کور سویی بود برای چشمان عابران ،و هیچ جا را بهتر از محراب کوچک پارچه ای خود نیافتم که لحظاتی را در آرامش سپری کنم ،من در اطراف درپی آرامش بودم و چه غافل از اینکه خودت آرامش را قبل از آن که من احتیاج داشته باشم به من عطا نمودی شکرت.
p.m.n
درتمام شهر بزرگ من ،درتمام کوچه ها و خیابان های وسیعش ،در رودها و جویبار هایش،در آسمان آبی بیکرانش،همه جا را گشتم ، حتی جایی که شمع کوچک درو پنجره تک خانه کور سویی بود برای چشمان عابران ،و هیچ جا را بهتر از محراب کوچک پارچه ای خود نیافتم که لحظاتی را در آرامش سپری کنم ،من در اطراف درپی آرامش بودم و چه غافل از اینکه خودت آرامش را قبل از آن که من احتیاج داشته باشم به من عطا نمودی شکرت.
p.m.n
۵۶۸
۱۸ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.