اسا : شینوبو تو اینجا چیکار می کنی
اسا : شینوبو تو اینجا چیکار میکنی
شین : هی دیوونه روستای کاکاراشیما و روستا اوراراشیما بغل همن منم صداتچن رو شنیدم راستی مویچیرو میتونی دستت رو از پای آسا برداری دیگه خونریزی نمیکنه مویچیرو : عههه باشههههه شین : آسا نزدیک بود اون بکشتت چون شمشیرش سم بدی داشت مویچیرو : خب اگر اینطوریه رو پشت منم چند تا خراش ایجاد کرده که لباسم یذره خونی شده آسا : هاااااا مویچیرووووو چرا نگفتیییی آسا بلند شد و رفت پشت مویچیرو ( چون آسا زخمی شده بود همه رو زمین نشسته بودند ) : هی هی هی شینوبو این زخم خیلی بدیه زود باش بیا یه آمپولی بزن مویچرو : آسا نمیخواد نگران باشی شینوبو آمپول سمت من نیاررررر شینوبو قبل از اینکه مویچرو حرفش رو تموم کنه زود رفت پشت مویچرو زد امپولو : ای حشره کثیفففففف آسا : مویچرو بشین تا ترمیم شی چرا انقد ووووول میخورییی شینوبو مرسی منو مویچیرو رو درمان کردی شینوبو : خواهش ولی شما دوتا دست و پا چلفتیا حواستون رو بیشتر جمع کنید : آسا : باشههه گمشو شینوبو خندید و غیب شد آسا : هوفففف خسته شدم دلم میخواد برگرد..... مویچرو دست آسا رو گرفت و شروع کرد دوییدن : مویچرو ؟ : مگه نگفتی دلت میخواد برگردی ؟ مویچرو - آسا +
+ اره ولی نه انقد زودددد تو هنوز اوکی نشدی پای منم - هیسسسسس میرسیم دیگه نق نزن + عااا باشه اونا برای مدت کمی دوییدند و رسیدند اقامتگاهشون رفتن تو اتاقشون مویچیرو خودش رو پرت کرد تو جاش : میوخام بخوااابممممم + پاشو گشاد بازی درنیار وایسا بهت لباس بدم پشتش پاره شده شلوار منم همینطور آسا رفت سراغ کیف مویچیرو داشت یه لباس براش انتخاب میکرد مویچیرو داشت همینطوری نگاش میکرد تو ذهنش : خوشگله در عین حال جذابهههه همون لحظه یه لباس پرت شد تو صورتش : بیا بپوش - چتعهههههه چشمممممممم + *خندید *اوععع گومن بپوشش
در همان لحظه مویچرو لباس بالاتنه ش رو در آورد و عضلاتش را نمایان کرد آسا : قرمز شد دستش رو گذاشت رو صورتش - چته ؟؟ جذابم ؟ + خفه شوووووو عییییی روش رو برگردوند - *خندید * (آسا خودش عضله داشت هاااا)
مویچرو : ادمین تا کی میخای اینجا باشی گمشو دیگههه
ادمین : باشههه عههه
چطور بود تا اینجا ؟
شین : هی دیوونه روستای کاکاراشیما و روستا اوراراشیما بغل همن منم صداتچن رو شنیدم راستی مویچیرو میتونی دستت رو از پای آسا برداری دیگه خونریزی نمیکنه مویچیرو : عههه باشههههه شین : آسا نزدیک بود اون بکشتت چون شمشیرش سم بدی داشت مویچیرو : خب اگر اینطوریه رو پشت منم چند تا خراش ایجاد کرده که لباسم یذره خونی شده آسا : هاااااا مویچیرووووو چرا نگفتیییی آسا بلند شد و رفت پشت مویچیرو ( چون آسا زخمی شده بود همه رو زمین نشسته بودند ) : هی هی هی شینوبو این زخم خیلی بدیه زود باش بیا یه آمپولی بزن مویچرو : آسا نمیخواد نگران باشی شینوبو آمپول سمت من نیاررررر شینوبو قبل از اینکه مویچرو حرفش رو تموم کنه زود رفت پشت مویچرو زد امپولو : ای حشره کثیفففففف آسا : مویچرو بشین تا ترمیم شی چرا انقد ووووول میخورییی شینوبو مرسی منو مویچیرو رو درمان کردی شینوبو : خواهش ولی شما دوتا دست و پا چلفتیا حواستون رو بیشتر جمع کنید : آسا : باشههه گمشو شینوبو خندید و غیب شد آسا : هوفففف خسته شدم دلم میخواد برگرد..... مویچرو دست آسا رو گرفت و شروع کرد دوییدن : مویچرو ؟ : مگه نگفتی دلت میخواد برگردی ؟ مویچرو - آسا +
+ اره ولی نه انقد زودددد تو هنوز اوکی نشدی پای منم - هیسسسسس میرسیم دیگه نق نزن + عااا باشه اونا برای مدت کمی دوییدند و رسیدند اقامتگاهشون رفتن تو اتاقشون مویچیرو خودش رو پرت کرد تو جاش : میوخام بخوااابممممم + پاشو گشاد بازی درنیار وایسا بهت لباس بدم پشتش پاره شده شلوار منم همینطور آسا رفت سراغ کیف مویچیرو داشت یه لباس براش انتخاب میکرد مویچیرو داشت همینطوری نگاش میکرد تو ذهنش : خوشگله در عین حال جذابهههه همون لحظه یه لباس پرت شد تو صورتش : بیا بپوش - چتعهههههه چشمممممممم + *خندید *اوععع گومن بپوشش
در همان لحظه مویچرو لباس بالاتنه ش رو در آورد و عضلاتش را نمایان کرد آسا : قرمز شد دستش رو گذاشت رو صورتش - چته ؟؟ جذابم ؟ + خفه شوووووو عییییی روش رو برگردوند - *خندید * (آسا خودش عضله داشت هاااا)
مویچرو : ادمین تا کی میخای اینجا باشی گمشو دیگههه
ادمین : باشههه عههه
چطور بود تا اینجا ؟
۸.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.