فراموش کن مرا
فراموش کن مرا
که به پاییز آلوده ام
به خزان
برگریزان
به صدای قارقار سیاه اندیشان
مبتلایم
به آوندگاه سردِزمستان
قدم بگذار
ببوس گونه های سپید برف را
که بر بام خانه ها
بی دغدغه ترانه می خواند
ودر اندیشه ی یک آغوش
در دستان کودکانه ی شعر
آدم برفی می شود
فراموش کن مرا...
بگذار در دستان هرزه ی باد
آرام کوچ کنم از خود
شاید به فصلی دیگر...
که به پاییز آلوده ام
به خزان
برگریزان
به صدای قارقار سیاه اندیشان
مبتلایم
به آوندگاه سردِزمستان
قدم بگذار
ببوس گونه های سپید برف را
که بر بام خانه ها
بی دغدغه ترانه می خواند
ودر اندیشه ی یک آغوش
در دستان کودکانه ی شعر
آدم برفی می شود
فراموش کن مرا...
بگذار در دستان هرزه ی باد
آرام کوچ کنم از خود
شاید به فصلی دیگر...
۳.۶k
۰۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.