you must be mine
you must be mine²
part:⁴⁰
که پرسید
سارینا : عمو بچه دوست داری؟؟ بچه اصلا چطوری میشه
ته اوممم خب من باید برم دیر نرسم
کوک : نهههه ته
ته به بیرون دوید
کوک : عمو نظرت چیه بخوابی هوم؟؟
سارینا : من خوابم نمیاد
کوک : برو بخواب خوابت بیاد( حداقل یه بار مامان هممون گفته )
سارینا گرفت خوابید
کوک یواش یواش از خونه تا مکان قرار ته و ا.ت رفت وقتی اونجا رفت دید یه پسر داره سوار یه کامیون که پلاک نداره میشه به ا.ت و ته که در خیابان قدم میزدند نگاه میکرد و دید پسره به طرفشون میره ته رفت روی پیاده رو ولی ا. ت تو خیابون بود
کوک : ا.تتتتتتتتتتتتت
ته به کوک نگاه کرد و متوجه کامیون شد و زود جاهای خود را عوض کردند
ته ویو
ا.ت داشت اتفاقاتی که براش افتاده رو میگفت که صدایی شنید صدای یه اشنا که ا.ت رو صدا میکرد اون اون صدای کوک بود او به جایی که کوک اشاره میکرد نگاه کرد و ا.ت را طرف خود کشید و ته اومد خیابون کامیون با سرعت زیادی میومد که.....
که به طرف چپ ته حرکت کرد ا.ت و کوک که با نگرانی میومدن سمتش دیگه چیزی ندید
_____________________
روشنایی چیزی با عث درد چشاش شد و کم کم باز کرد ا.ت رو بالا سرش دید
ا.ت : بلاخره بیدار شدی
خوبی؟؟ بزار برم دکتر رو صدا کنم
ا.ت رفت دکتر رو صدا کرد و دکتر وارد اتاق شد
دکتر : اقای کیم! کم به خودتون فشار بیارین :/ اگه اینطوری ادامه پیدا کنه دیگه چاره ای برا درمان تون نمیمونه
ته هاج و واج به دکتر نگاه میکرد که ........
دکتر : مرخصین
ا. ت ارام ارام به ته کمک میکرد که لباساشو بپوشه و برن خونه
ا.ت : من میرونم
ته چیزی نگفت
#داخل_ماشین
هیچ چیزی رد و بدل نمیشد که .......
تمام شرط ها
¹⁴لایک
¼کامنت
part:⁴⁰
که پرسید
سارینا : عمو بچه دوست داری؟؟ بچه اصلا چطوری میشه
ته اوممم خب من باید برم دیر نرسم
کوک : نهههه ته
ته به بیرون دوید
کوک : عمو نظرت چیه بخوابی هوم؟؟
سارینا : من خوابم نمیاد
کوک : برو بخواب خوابت بیاد( حداقل یه بار مامان هممون گفته )
سارینا گرفت خوابید
کوک یواش یواش از خونه تا مکان قرار ته و ا.ت رفت وقتی اونجا رفت دید یه پسر داره سوار یه کامیون که پلاک نداره میشه به ا.ت و ته که در خیابان قدم میزدند نگاه میکرد و دید پسره به طرفشون میره ته رفت روی پیاده رو ولی ا. ت تو خیابون بود
کوک : ا.تتتتتتتتتتتتت
ته به کوک نگاه کرد و متوجه کامیون شد و زود جاهای خود را عوض کردند
ته ویو
ا.ت داشت اتفاقاتی که براش افتاده رو میگفت که صدایی شنید صدای یه اشنا که ا.ت رو صدا میکرد اون اون صدای کوک بود او به جایی که کوک اشاره میکرد نگاه کرد و ا.ت را طرف خود کشید و ته اومد خیابون کامیون با سرعت زیادی میومد که.....
که به طرف چپ ته حرکت کرد ا.ت و کوک که با نگرانی میومدن سمتش دیگه چیزی ندید
_____________________
روشنایی چیزی با عث درد چشاش شد و کم کم باز کرد ا.ت رو بالا سرش دید
ا.ت : بلاخره بیدار شدی
خوبی؟؟ بزار برم دکتر رو صدا کنم
ا.ت رفت دکتر رو صدا کرد و دکتر وارد اتاق شد
دکتر : اقای کیم! کم به خودتون فشار بیارین :/ اگه اینطوری ادامه پیدا کنه دیگه چاره ای برا درمان تون نمیمونه
ته هاج و واج به دکتر نگاه میکرد که ........
دکتر : مرخصین
ا. ت ارام ارام به ته کمک میکرد که لباساشو بپوشه و برن خونه
ا.ت : من میرونم
ته چیزی نگفت
#داخل_ماشین
هیچ چیزی رد و بدل نمیشد که .......
تمام شرط ها
¹⁴لایک
¼کامنت
- ۷.۸k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط