حس های زیادی هستند که نه میتوان آنها را به زبان آورد

"حس ‌های زیادی هستند که نه می‌توان آن‌ها را به زبان آورد .. نه می‌توان نوشت‌شان
یا اگر هم به زبان بیایند یا نوشته شوند باز هم حق مطلب ادا نمی‌شود
مثلا وقت‌هایی که دلت میخواهد کسی را بدون هیچ ناخالصی و فارغ از همه چیز، در آغوش بگیری
در آغوش بگیری و چنان به سینه‌ات بفشاری تا برای تمام روزهای دلتنگی، تنهایی و بی‌قراری ذخیره داشته باشی
مجالی برای آغوش هم نداشتی لب‌هایت را به پیشانی‌اش نزدیک کنی چشمهایت را ببندی و تمام احترامت را به قداست آن آدم در بوسه‌ای خلاصه کنی ..
گاهی اما
گاهی اما ...
گاهی مجال هیچ چیز نمی‌یابی!
نه آغوشی که ذخیره‌اش کنی برای روزهای مبادا و نه بوسه‌ای برای ادای احترام به قداست آدمی ..
گاهی فقط باید از دور کسی را تماشا کرد
و تمام حسرت‌ها را توی بقچه‌ای پیچید و گذاشت روی طاقچه ی دل
دیدگاه ها (۲)

"گاهی دلت می‌‌خواهددنج ‌ترین گوشه دنیا ، نوک انگشت های پات ،...

"‌امروز را خوشبخت باشهمان باش که میخواهیاگر دیگران آن را دوس...

"آدم ها بالاخره یک روزی یک جایی,در یک لحظه تمام میشوند.نه که...

"از بس که دوستت دارمفکر می‏ کنمدیگر هیچ دوست داشتنیهمرنگ دوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط