my art/oc hazbin hotel/adelin
my art/oc hazbin hotel/adelin
اسم : اَدِلاین / adelin
فامیلی : ...
سن : 35 ( وقتی مرد ) / 192 ( از وقتی اومده جهنم 192 سال گذشته ) / 227 ( جمعا )
تاریخ تولد : 27 جون (جوئن) 1800
تاریخ مرگ : 1 جون (جوئن) 1835
قد : 175
وزن : 50
تایپ ENTP : MBTI
شغل : روانشناس/نویسنده ( وقتی زنده بود)
محل زندگی : جهنم / هازبین هتل؟
ملیت اصلی : ...
شیپ : نداره
دوستان : الستور ، رزی ، چارلی ،
هاسک ، عایشه (اوسی هستن)
علایق : کتاب ، قهوه ، اهنگ های قدیمی ، بوی چوب سوخته ، نوشتن ، سیگار ، ویـ.ـسکی ، موضوعات روانشناسی و..
تنفرات : چیز های شیرین ، رنگ های خیلی روشن ، صدای بلند ، چیزای خاک بر سری و پو///رن ، ادمای لوس و خود خواه و...
شخصیت : یکم روانی؟ ، عصبی شه پدرت در اومده ، مرموز ، حیله گر ، منطقی ، اروم ، شوخ و..
داستان زندگی / گذشته : بچگی خوبی داشته تا یه شب وقتی ده سالش بوده پدر و مادرش به قتل میرسن و ادلاین فرار میکنه و زده میمونه و سر پرستی اش رو خاله اش به عهده میگیره و میگذره وقتی بیست سالش بوده خاله میمیره، و بیست سالگی تصمیم میگیره روانشناس شه، و تو کارش موفق هم بوده! بیست و پنج سالگی شروع به نوشتن یک رمان جنایی میکنه ، و تازه قتل هاش از اونجا شروع میشه و برای نوشتن طرز مرگ مقتول اعتقاد داشته قطعا مشکلی نیست که آدم های واقعی رو بکشه و دقیق و درست تو رمان طرز مرگ شون رو بنویسه، و حتی بعضی وقتا بیمار هاشو میکشته و با خودش فکر میکرده حداقل اون هارو به آرامش رسونده! یک جوئن 1835 تو خونه اش بوده و آخرین صفحه ی رمان رو هم مینویسه، و همون روز ، یکی از همسایه ها که یکی از قتل های ادلاین رو دیده بوده به پلیس خبر میده و پلیس میریزن خونه ی ادلاین، ادلاین فکر کرد مرگ بهتر از اینه که با کلی بدبختی دستگیر شه و اخر اعدام! پس قبل اینکه پلیس بتونه بگیرتش چاقو رو تو گردن خودش فرو میبره و خودکشی میکنه. ( از شدت چرت و پرت بودنش مغزم ارور داد )
___
ناموسا جرم دادین انقدر گزارش کردین این بی پدر روووووو
جان جدتون نکنینننن
(ایگ کردن کار بدیه 🐸)
اسم : اَدِلاین / adelin
فامیلی : ...
سن : 35 ( وقتی مرد ) / 192 ( از وقتی اومده جهنم 192 سال گذشته ) / 227 ( جمعا )
تاریخ تولد : 27 جون (جوئن) 1800
تاریخ مرگ : 1 جون (جوئن) 1835
قد : 175
وزن : 50
تایپ ENTP : MBTI
شغل : روانشناس/نویسنده ( وقتی زنده بود)
محل زندگی : جهنم / هازبین هتل؟
ملیت اصلی : ...
شیپ : نداره
دوستان : الستور ، رزی ، چارلی ،
هاسک ، عایشه (اوسی هستن)
علایق : کتاب ، قهوه ، اهنگ های قدیمی ، بوی چوب سوخته ، نوشتن ، سیگار ، ویـ.ـسکی ، موضوعات روانشناسی و..
تنفرات : چیز های شیرین ، رنگ های خیلی روشن ، صدای بلند ، چیزای خاک بر سری و پو///رن ، ادمای لوس و خود خواه و...
شخصیت : یکم روانی؟ ، عصبی شه پدرت در اومده ، مرموز ، حیله گر ، منطقی ، اروم ، شوخ و..
داستان زندگی / گذشته : بچگی خوبی داشته تا یه شب وقتی ده سالش بوده پدر و مادرش به قتل میرسن و ادلاین فرار میکنه و زده میمونه و سر پرستی اش رو خاله اش به عهده میگیره و میگذره وقتی بیست سالش بوده خاله میمیره، و بیست سالگی تصمیم میگیره روانشناس شه، و تو کارش موفق هم بوده! بیست و پنج سالگی شروع به نوشتن یک رمان جنایی میکنه ، و تازه قتل هاش از اونجا شروع میشه و برای نوشتن طرز مرگ مقتول اعتقاد داشته قطعا مشکلی نیست که آدم های واقعی رو بکشه و دقیق و درست تو رمان طرز مرگ شون رو بنویسه، و حتی بعضی وقتا بیمار هاشو میکشته و با خودش فکر میکرده حداقل اون هارو به آرامش رسونده! یک جوئن 1835 تو خونه اش بوده و آخرین صفحه ی رمان رو هم مینویسه، و همون روز ، یکی از همسایه ها که یکی از قتل های ادلاین رو دیده بوده به پلیس خبر میده و پلیس میریزن خونه ی ادلاین، ادلاین فکر کرد مرگ بهتر از اینه که با کلی بدبختی دستگیر شه و اخر اعدام! پس قبل اینکه پلیس بتونه بگیرتش چاقو رو تو گردن خودش فرو میبره و خودکشی میکنه. ( از شدت چرت و پرت بودنش مغزم ارور داد )
___
ناموسا جرم دادین انقدر گزارش کردین این بی پدر روووووو
جان جدتون نکنینننن
(ایگ کردن کار بدیه 🐸)
۲۰.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.