بابک
روزهایی میرسند
که موهایت سراغ انگشتهایم را میگیرند
و جیب هایت به جستجوی دستهایم تمام خیابان ها را پرسه میزنند …
چشم هایت همه جا دنبالم میگردند
و لب هایت به اشتباه به صورت آدم های غریبه لبخند میزنند و نامم را صدا می کنند …
روزهایی میرسند
که مغزت از تکرار خاطره هایم درد میگیرد
و قلبت مدام از تو میپرسد چرا…؟
باور کن
روزهایی میرسند
که آدم ها باید به خودشان جواب پس بدهند!
بعد از رفتنت
هیچ نمیگویم …
من تو را به روزهای سخت دلتنگی میسپارم …
که موهایت سراغ انگشتهایم را میگیرند
و جیب هایت به جستجوی دستهایم تمام خیابان ها را پرسه میزنند …
چشم هایت همه جا دنبالم میگردند
و لب هایت به اشتباه به صورت آدم های غریبه لبخند میزنند و نامم را صدا می کنند …
روزهایی میرسند
که مغزت از تکرار خاطره هایم درد میگیرد
و قلبت مدام از تو میپرسد چرا…؟
باور کن
روزهایی میرسند
که آدم ها باید به خودشان جواب پس بدهند!
بعد از رفتنت
هیچ نمیگویم …
من تو را به روزهای سخت دلتنگی میسپارم …
۲.۱k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.