به سرم زد یک شب ناشناس
به سرم زد یک شب ناشناس
امتحانش كنم
بازى خطرناكى بود
اما به ریسكش میارزید
+ سلام
- سلام؛ شما؟!
+ غریبه
خدا خدا میكردم كه دیگر پیامى نگیرم
آخر قرارمان این بود كه ناشناسى
وارد حریممان نشود
- میشه خودتونو معرفى كنید ؟!
نوشتمو نوشت
ساعتها برایم گفت
از تنهاییاش
از گذشتهاش كه پاک بود
از آدمها نالید
از عشقهاى امروزى
گفت منتظر است
یک دانه نابش سر راهش قرار گیرد
با شماره خودم پیغام دادم جواب نداد
براى غریبه اما، حاضر بود جانش را بدهد
عجیب بود كه دیگر خبرى
از شلوغى كارش نبود
عجیب بود كه دیگر
دستش هم بند نبود
عجیب بود، همه چیز عجیب بود
بعد از سالها، مرا با غریبهاى
عوض كرد كه خودم بودم
گاهى در زندگى غریبه شوید
آدمها گاهى غریبهها را
به عشقشان ترجیح میدهند!
امتحانش كنم
بازى خطرناكى بود
اما به ریسكش میارزید
+ سلام
- سلام؛ شما؟!
+ غریبه
خدا خدا میكردم كه دیگر پیامى نگیرم
آخر قرارمان این بود كه ناشناسى
وارد حریممان نشود
- میشه خودتونو معرفى كنید ؟!
نوشتمو نوشت
ساعتها برایم گفت
از تنهاییاش
از گذشتهاش كه پاک بود
از آدمها نالید
از عشقهاى امروزى
گفت منتظر است
یک دانه نابش سر راهش قرار گیرد
با شماره خودم پیغام دادم جواب نداد
براى غریبه اما، حاضر بود جانش را بدهد
عجیب بود كه دیگر خبرى
از شلوغى كارش نبود
عجیب بود كه دیگر
دستش هم بند نبود
عجیب بود، همه چیز عجیب بود
بعد از سالها، مرا با غریبهاى
عوض كرد كه خودم بودم
گاهى در زندگى غریبه شوید
آدمها گاهى غریبهها را
به عشقشان ترجیح میدهند!
۶.۵k
۱۳ دی ۱۴۰۰