خاطره ای از همرزم شهید

❇️خاطره ای از همرزم شهید

بعد عملیات رمضان برایم تعریف کرد موقعی که عملیات لو رفت و در آن شرایط سخت، گیر کردم، شما هم که گفتی برگردیم، ناامیدیم بیش تر شد. تنها راه امیدی که مانده بود توسل به واسطه های فیض الهی بود.

توی همان حال صورتم را گذاشتم روی خاک و متوسل شدم به وجود مقدس حضرت زهرا (س) و با حضرت راز و نیاز کردم.

یکدفعه صدای خانمی به گوشم رسید. صدایی ملکوتی که به من فرمودند. این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید ما هم از شما دستگیری می کنیم ناراحت نباش..

چیزهایی را که دیشب به نیروها گفتم و دستورهایی که برای حرکت نیروها دادم، همه اش از طرف خانم بود.

خبر آن عملیات مثل توپ صدا کرد خیلی زود خبرش به پشت جبهه رسید و سؤال همه این بود آقای برونسی شما چطور این همه تانک و نیرو را منهدم کردین؟ آن هم با کمترین تلفات؟!
خونسرد جواب داد من هیچ کاره بودم.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#خاکیان_خدایی #بخون

#عکس #جذاب #خاص #هنر #عاشقانه #wallpaper #ایده
دیدگاه ها (۱)

🔴یعنی مرزهای وقاحت و آمریکاپرستی و نژادپرستی رو جابجا کردن ب...

✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: انسان در دنیا[نهایتا] به ده درص...

🔴پاسخ قدرتمندانه ایران به تهدید آمریکا درباره نفتکش‌های عازم...

#حضرت_مآه 🌙تو واژه های کدام زبانی؟ترجمه کدام شعری؟نقشه کدام ...

توضیح درباره واقعیت شهادت شهید محمدحسین فهمیده🔹️ بعد از انتش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط