آنقَدَر دیر آمدی، تا عاقبت پاییز شد...
آنقَدَر دیر آمدی، تا عاقبت پاییز شد...
کاسهی صبرم از این دیر آمدن، لبریز شد...
تیر، دیوانه شد مرداد هم از شهر رفت...
از غمت، شهریورِ بیچاره حلقآویز شد...
مهر با بیمهری و، نامهربانی میرسدـ.
مهربانی در نبودت، اندک و ناچیز شد...
بی تو یک پاییز ابرم، نمنمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم، خیالانگیز شد...
کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییزِ سرد...
بوی باران را تنفّس کرد و عطرآمیز شد..
"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا"
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...
مهدی شریفی
🌸🍃
کاسهی صبرم از این دیر آمدن، لبریز شد...
تیر، دیوانه شد مرداد هم از شهر رفت...
از غمت، شهریورِ بیچاره حلقآویز شد...
مهر با بیمهری و، نامهربانی میرسدـ.
مهربانی در نبودت، اندک و ناچیز شد...
بی تو یک پاییز ابرم، نمنمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم، خیالانگیز شد...
کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییزِ سرد...
بوی باران را تنفّس کرد و عطرآمیز شد..
"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا"
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...
مهدی شریفی
🌸🍃
۱.۶k
۱۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.