من از آن تافته های جدابافته نبودم

من از آن تافته های جدابافته نبودم ؛

که هر توهینی را ببخشایم،
اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می‌بردم.
آن کس که تصور می‌کرد که من از او نفرت دارم چون می‌دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می‌گویم غرق در شگفتی می‌شد و نمی‌توانست باور کند. در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی‌ام را تحقیر می‌کرد، بی آنکه فکر کند که انگیزه ی من ساده تر از این‌ها بوده است،من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم. #البر_کامو
دیدگاه ها (۱)

گاهیمرگ شوخی می کند نقاب می زند می شود زندگی!😐 🍁 🍂

ارزش بعضی لحظاتِ زندگی ،‏به اندازه‌ی کل زندگی‌ست.. ‏⁧جمعتون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط