ما را نتوان پخت که ما سوخته ایم
ما را نتوان پخت که ما سوخته ایم
آتش نتوان زد که برافروخته ایم
ما را نتوان شکست آسان ای دوست
هرجا که دلی شکست، ما دوخته ایم
دست و لب و جان، بدون دل ما را هیچ
جز دل همه را به مفت بفروخته ایم
چون مهر کسی خرج دل ما بشود
در قلک دل سکه ای اندوخته ایم
ما خسرو و شیرین نشناسیم به عشق
از عشق نکات دیگر آموخته ایم
از عشق همین نکته کفایت ما را
وجدان و شرف به عهد نفروخته ایم
آتش نتوان زد که برافروخته ایم
ما را نتوان شکست آسان ای دوست
هرجا که دلی شکست، ما دوخته ایم
دست و لب و جان، بدون دل ما را هیچ
جز دل همه را به مفت بفروخته ایم
چون مهر کسی خرج دل ما بشود
در قلک دل سکه ای اندوخته ایم
ما خسرو و شیرین نشناسیم به عشق
از عشق نکات دیگر آموخته ایم
از عشق همین نکته کفایت ما را
وجدان و شرف به عهد نفروخته ایم
۱.۶k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.