از من مگیر این دست خالی را که دادی

از من مگیر این دست خالی را که دادی
این دستمال اشک و حالی را که دادی

من آن فقیر بی‎سر و پایِ توام که
خرج گناهش کرده مالی را که دادی

روزی چشمم را «بکاء الفاقدین» کن سهم دعای این حوالی را که دادی

فطرس مرا پرواز داده، پس به ابلیس دیگر نخواهم داد بالی را که دادی

حالا سر این جان بر زانوی یار است
پس خرج او کن سن و سالی را که دادی

من ریشه‎ی عمرم علیِ اکبری شد
پر بارتر کن پس نهالی را که دادی

جامانده‎ام تا که شهید زنده باشم
از من نمی‎گیری مجالی را که دادی؟

بعد شهیدان سخت‎تر شد امتحانم
تسهیل کن سیر کمالی را که دادی

سرمایه‎ی من چیست جز «حبّ الحسینت»
مدیون زهرایم مدالی را که دادی

زینب تصدّق کرد و گندم‎زارِ ری شد
یک لقمه‎ی نان حلالی را که دادی

می‎گفت ای عبّاس ما را اسارت
بردند و دیدم احتمالی را که دادی

یکجا النگوها و خلخالِ همه رفت
بردند حتی چند شالی را که دادی

حالا ببین پوشیه‎ام یک آستین است
فعلا حجاب کامل زینب همین است
دیدگاه ها (۱۸)

الله اکبر از این عظمت!روزی پیامبر اکرم به خانه حضرت زهرا آمد...

دلواپس زمان خودشدلواپس شد بهترین زندگی و امکانات رو در امریک...

اقامه نماز ظهرو عصربه امامت مقام معظم رهبری هر روز حسینیه ام...

اولین سحر امسال التماس دعا از همه دوستان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط