✨❤️لجباز من❤️✨ پارت 15

✨❤️لجباز_من❤️✨
پارت 15
متین:که یهو برق اسانسور رف
......
محراب:مطمعنی درست قطش کردی؟
رضا:ارهههه بابا خنگ که نیستم
ممد:چیزیشون نشهههه
محراب:نه داوش تهش یه حالی باهم میکنن
رضا:محراب دره اون کثافتو ببند (خطاب به دهن محراب🙂😂👍)
محراب:باشه بابا اصن من حرف نمیزنم خوبه
ممد و رضا:اره نزن
ارسلان:چییی شد دخترا از بس سوال پیچ ام کردن مردم
رضا:هیچی گیرشون اندااااختیم😐✨💃
ارسلان:خوبهههه

___________
متین:نیکا بشین رو زمین من یکم با کلیدای اسانسور ور برم ببینم چیه قضیه
دستمو بردم که بزنم روی خطر
نیکا:هول خاک برسر چرا دست میزنی به..😐
متین:نیکا چرا حرف الکی میزنی🙂👍
نیکا:متین دستت روی..لا الله الا😐
متین:هرچی هس چیز نرمیه🙂
نیکا:یکی زدم تو بازوش
متین:چتههههه چرا میزنی
نیکا:دهنتوووو ببند متیین
متین:هوففف
نیکا:بگیر بشین کسی نمیاد مارو نجات بده ساعت 2 نصف شب
متین:هووف راس میگی خو چیکا کنیم
نیکا:نمیدونمممم
متین:👍😒
نیکا:چرا رل نزدی؟
متین:چرا باید بزنم
نیکا:خب خوشگلی رو هوا نزدنت هنو؟
متین:من عاشق یکیم بقیه سسشعرن
نیکا:عاشق کی
متین:نمیشناسیش
نیکا:خب بگو شاید بشناااسم اه😒
متین:نه بابا نمیشناسیش
نیکا:ای بابا حالا تو بگو
متین:مطمعنی؟
نیکا:ارههههه
متین:اسمش..
نیکا:مرررگ اسمش چیهه خب
متین:اسمش نیکا فلاحیه
عاشق رنگ صورتیه
خیلیم مهربونه
درضمن جلو روم نشسته
دلو زدم به دریا دیگه
نمیتونستم تو دلم نگه دارم
اخه دیوونش بودم🙂✨
نیکا:هنگ مونده بودم
چی؟متین تو الان گفتی عاشق منی؟🙂
متین:سخت بود باورش؟🙂
نیکا:منم عاشقتم دیوونه🙂
روانییییتم
🙂❤️
متین:کشیدمش تو بغلم
نیکا:بغلش مس بهشت بود
آرامشی که تو بغلش داشتمو هیجا نداشتم
نیکا:متین
متین:جان دلم کوچولوی من🙂♥️
نیکا:خیلی دوس...میخاستم ادامه بدم که گرمی لبامو رو لباش حس کردم🙂✨
(ابقند؟🙂😂👍)
که یهو در اسانسور باز شد
محراب:بد موقع مزاحم شدیمااا
ممد:داداش یکم یواش تر لبای دختره رو کندی😐
متین:چقد شما پرویینااا😐
نیکا:از خجالت اب شدم
ولی هرموقع خجالت میکشم یه کیو باید بزنم 😂😂(منم اینطووووریم🙂😂)
یکی زدم تو پهلو همشون رفتم بالا که دیدم بلهههه
دیانا و مهدیس و پانیذ و ژاتیس دارن بهم میخندن
نیکا:چه مرگتونه؟
دیانا:جررررر
ژاتیس:چرا رژ لبات پخششش شدههههه😂😂😂
نیکا:امم چیزه
مهدیس:چیزهههه🤣🤣🤣
نیکا:اصن به شما چه
________
حمایت کنید پارت بعدو فردا ظهر میزارم
چون فردا امتحان دارم باید برم سرکلاس حضوری🙂👍