کپشن یکم جر بخوریم :)😂😂😂😂😂😂
کپشن_ یکم جر بخوریم :)😂😂😂😂😂😂
سلوم لاو گلیح🤩
رمان اوردم واسم با ژانرای:
غمگین😭،طنز😂،عاشقونه😍و همینطور صحنه دار😐
ورود افراد بیجنبه ممنوع😑❤️
راوی:
زهرا روبروی رهام وایساد قطره اشک سمجی که کنار چشمش بود رو پاک کرد
زهرا: رهام باید این رابطه رو تمومش کنیم
رهام خنده عصبی کرد و گفت
رهام: شوخی جالبی نبود
زهرا: شوخی نیست جناب رهام هادیان من دیگه شمارو دوست ندارم لطفا از زندگیم برو بیرون
.
محسن:
نگاهی به چهره بی جون ثنا انداختم امکان نداشت ثنا باشه عشق من باشه
اون اون زنده بود این ثنا نیست امکان نداره
به طرف امیر که ی گوشه بیحال بود رفتم
من:امیر اینجا چه خبره
امیر با بغض گفت
امیر:مح.... سن
نتونست ادامه بده و بغضش شیکست
به اطرافم نگاه کردم همه لباس مشکی پوشیده بودن و داشتن گریه میکردن
با داد گفتم
محسن:بگین این ی خوابه این شوخیه این دروغه ثنا زندستتتتتت
اینقدر داد زده بودم که صدام در نمیومد و گلوم خس خس میکرد
محدثه:محسن اروم باش
محسن:محدثه بخدا زندست اینا باید دروغ باشه
.
ثنا:خب امیر همه سرو سامون گرفتن تو عاشق ماشقی در کار نیست؟
بااین حرف ثنانفسم توی سینم حبس شد
امیر با لبخند گفت
امیر:من و عاشقی نه بابا
ثنا:ولی من دارم چیز دیگه ای از چشمات میخونما
امیر:خب راستش چرا عاشق یکی شدم
ساناز: با این حرف امیر حس کردم قلبم پودر شد
از در اتاق فاصله گرفتم و روی زمین نشستم
عاشق شده:)
عاشق کی شده؟:)
خوش به حال کسی که امیر عاشقش شده:)
ما که قسمتمون این بود:)
.
سینا با داد به طرف شارینا رفت و گفت
سینا: چه غلطی میخاستی بکنی
شارینا: سینا توروخدا ولم کن😭
سینا با عجز گفت
سینا: لعنتی داری چیکار میکنی
شارینا با هق هق شروع کرد به حرف زدن
شارینا: ببین سینا من بهت گفتم عاشق شو خوشبخت شو دیگه هم به من فکر نکن حتی دیدی یک دقبقه به عمرم هم مونده بهم فکر نکن چرا بس نمیکنی لعنتی
با پوزخند نگاه عصبی به رینا انداخت
سینا: نگو که تو منو فراموش کردی😏
شارینا: اره فراموشت کردم بفهممم
سینا: اگر فراموش کردی پس اون خالکوبی رو دستت چیه
شارینا با دیدن خالکوبیش روی دستش که اسم سینا رو چندماه پیش روش هک کرد دستشو پوشوند و گفت
رینا: به تو ربطی نداره فراموشم کن من اونی نیستم که تو میخای
سینا: تو یهو چت شد اخه😫
رینا:م....ن
داداچ انتظار نداری که همشواینجا بخونی؟ 😐
توی چنل زیر عضو شو تا بفهمی قصه زندگی هرکدومشون چی میشه😭😘
سلوم لاو گلیح🤩
رمان اوردم واسم با ژانرای:
غمگین😭،طنز😂،عاشقونه😍و همینطور صحنه دار😐
ورود افراد بیجنبه ممنوع😑❤️
راوی:
زهرا روبروی رهام وایساد قطره اشک سمجی که کنار چشمش بود رو پاک کرد
زهرا: رهام باید این رابطه رو تمومش کنیم
رهام خنده عصبی کرد و گفت
رهام: شوخی جالبی نبود
زهرا: شوخی نیست جناب رهام هادیان من دیگه شمارو دوست ندارم لطفا از زندگیم برو بیرون
.
محسن:
نگاهی به چهره بی جون ثنا انداختم امکان نداشت ثنا باشه عشق من باشه
اون اون زنده بود این ثنا نیست امکان نداره
به طرف امیر که ی گوشه بیحال بود رفتم
من:امیر اینجا چه خبره
امیر با بغض گفت
امیر:مح.... سن
نتونست ادامه بده و بغضش شیکست
به اطرافم نگاه کردم همه لباس مشکی پوشیده بودن و داشتن گریه میکردن
با داد گفتم
محسن:بگین این ی خوابه این شوخیه این دروغه ثنا زندستتتتتت
اینقدر داد زده بودم که صدام در نمیومد و گلوم خس خس میکرد
محدثه:محسن اروم باش
محسن:محدثه بخدا زندست اینا باید دروغ باشه
.
ثنا:خب امیر همه سرو سامون گرفتن تو عاشق ماشقی در کار نیست؟
بااین حرف ثنانفسم توی سینم حبس شد
امیر با لبخند گفت
امیر:من و عاشقی نه بابا
ثنا:ولی من دارم چیز دیگه ای از چشمات میخونما
امیر:خب راستش چرا عاشق یکی شدم
ساناز: با این حرف امیر حس کردم قلبم پودر شد
از در اتاق فاصله گرفتم و روی زمین نشستم
عاشق شده:)
عاشق کی شده؟:)
خوش به حال کسی که امیر عاشقش شده:)
ما که قسمتمون این بود:)
.
سینا با داد به طرف شارینا رفت و گفت
سینا: چه غلطی میخاستی بکنی
شارینا: سینا توروخدا ولم کن😭
سینا با عجز گفت
سینا: لعنتی داری چیکار میکنی
شارینا با هق هق شروع کرد به حرف زدن
شارینا: ببین سینا من بهت گفتم عاشق شو خوشبخت شو دیگه هم به من فکر نکن حتی دیدی یک دقبقه به عمرم هم مونده بهم فکر نکن چرا بس نمیکنی لعنتی
با پوزخند نگاه عصبی به رینا انداخت
سینا: نگو که تو منو فراموش کردی😏
شارینا: اره فراموشت کردم بفهممم
سینا: اگر فراموش کردی پس اون خالکوبی رو دستت چیه
شارینا با دیدن خالکوبیش روی دستش که اسم سینا رو چندماه پیش روش هک کرد دستشو پوشوند و گفت
رینا: به تو ربطی نداره فراموشم کن من اونی نیستم که تو میخای
سینا: تو یهو چت شد اخه😫
رینا:م....ن
داداچ انتظار نداری که همشواینجا بخونی؟ 😐
توی چنل زیر عضو شو تا بفهمی قصه زندگی هرکدومشون چی میشه😭😘
۱۱.۲k
۰۲ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.