دوست اش می دارم

دوست اش می دارم
چرا که می شناسمش
به دوستی و یگانگی
شهر
همه بیگانگی و عداوت است
هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم
تنهایی غم انگیزش را در می یابم

اندوه اش
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
هم چنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب هاست
دیدگاه ها (۱)

امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌دارم …و فردا بیشتر از امروز!و ...

سادگیم رایک رنگیم رابه پای حماقتم نگذارانتخاب کرده ام که ساد...

فــاصلــه هرگز مانع فراموش کردن بهتــرین هایمان        نمیشو...

کم کم یاد گرفتم !با آدمها ........همانگونه باشم ، که هستند ....

🩷💚 من عادت دارم که حال خودم را ، خودم خوب کنم که عصر های دلگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط