وقتی جوابم می دهی با عشق: جانم!
وقتی جوابم می دهی با عشق: جانم!
من صاحب عالی ترین حال جهانم
تو خلسه ی تخدیری یک جنس نابی
من با تو در اوج نشاطم،
شادمانم!
کافی ست تا لب تر کنی،
باران بگویی!
من آسمانها را به اینجا می کشانم
گنجشک ها بر دامنت سر می گذارند
در سایه سار دستهایت،
مهربانم!
برفی ترین کوهِ حوالی،
شانه ی توست
من برف را از شانه هایت می تکانم
کندوی چشمانت عسل خیزاست وشیرین
زنبورها را از نگاهت می پرانم!
می خواستم از رازِ لبهایت بگویم
قفلی زده لبهای سرخت بر دهانم!
این ماجرای ما از آخر گشته آغاز
من ابتدای انتهای داستانم!
توراخدا......
بیدلیل.مرامیازار.هی.یارمن.همدم.اسرار.من..نفسم
من صاحب عالی ترین حال جهانم
تو خلسه ی تخدیری یک جنس نابی
من با تو در اوج نشاطم،
شادمانم!
کافی ست تا لب تر کنی،
باران بگویی!
من آسمانها را به اینجا می کشانم
گنجشک ها بر دامنت سر می گذارند
در سایه سار دستهایت،
مهربانم!
برفی ترین کوهِ حوالی،
شانه ی توست
من برف را از شانه هایت می تکانم
کندوی چشمانت عسل خیزاست وشیرین
زنبورها را از نگاهت می پرانم!
می خواستم از رازِ لبهایت بگویم
قفلی زده لبهای سرخت بر دهانم!
این ماجرای ما از آخر گشته آغاز
من ابتدای انتهای داستانم!
توراخدا......
بیدلیل.مرامیازار.هی.یارمن.همدم.اسرار.من..نفسم
۱۰.۸k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱