پیلههای بسیاری دیدهام

پیله‌های بسیاری دیده‌ام

آویزان از درختی
در جنگل‌های دور
افتاده بر لبه‌ی پنجره
رها در جوب‌های خیابان.

هرچه فکر می‌کنم اما
یک پروانه بیشتر
در خاطرم نیست
مگر چندبار به دنیا آمده‌ایم
که این همه می‌میریم ؟

چند اسکناس مچاله
چند نخ شکسته‌ی سیگار
آه، بلیط یک‌طرفه !
چیزی
غمگین‌تر از تو
در جیب‌های دنیا پیدا نکرده‌ام
- ببخشید، این بلیط ...؟
- پس گرفته نمی‌شود.
پس بادها رفته‌اند ؟!
پس این درخت
به زردِ ابد محکوم شد ؟!
و قاصدک‌ها
آنقدر در کنج دیوار ماندند
که خبرهایشان از خاطر رفت ؟!
- بیهوده مشت به شیشه‌های این قطار می‌کوبی !
بیهوده صدایت را
به آن‌سوی پنجره پرتاب می‌کنی
ما
بازیگران یک فیلم صامتیم


گروس عبدالملکیان *
دیدگاه ها (۳)

یادتپرچم صلحی استمیان شورش این همه فکر...:))))

چمدانت،بزرگ هم که نبود!چگونه با خود بردیتمام ِ من را؟!جواد ...

بیتی که نام و یاد تو در آن بُوَد حسینیک بیت ساده نیست که "بی...

ای عشق!برای نجات جهان کفایت نمی کنی دیگر...رضا کاظمیتصویر ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط