بگو رهایم کنند

بگو رهایم کنند ... 👌🍀❤
می خواهم به دنبال خانه قدیمیان همه شهر را بگردم .
عطر گل هایش را می شناسم ...
خنکی سایه هایش ...
پنجره های رنگی رو به حوضش را...
آفتاب خسته ای که غروب ها
روی فرش می‌نشیند را میشناسم !
بگو خانه ام را بیاد خواهم آورد ...
شاید درخت های شمشاد
و آلبالو هایش بخواب رفته باشند ، ناودان هایش قیر نچکانند
و سقفش نم نداده باشد ،
ماهی های کوچکش را آب برده و چشمه اش
خشک شده باشد ،
ولی من بیادشان خواهم آورد ! می‌خوام به جای دور خیره شوم ...
به کفتر های همسایه
که دور حیاط می چرخند
و لبه بام می نشینند ،
به دختر همسایه ای که رخت روی بند می اندازد
و چقدر بزرگ تر از گذشته ها شده ! بگو رهایم کنند ...
میخواهم میان دالان خاک بازی کنم ، از جیب آقا صد تومنی
پاره کش بروم و آب انجیر کثیفی بخرم ،
کارت های رنگیم را ببازم
از ترس در انبار پنهان شوم !
میخواهم بیاد آورم تاوان بزرگ شدن های یک باره
دوچرخه زنجیر رد کرده نبود
و رسم زیستن آرام آرام بزرگ شدن بود و ما هرگز نفهمیدیم !
بگو رهایم کنند ... 📷📸
#عشقولوژی
دیدگاه ها (۸)

تیر...👌🍀❤بوی رفتن می آیدنمیدانم بهار میرود تا تیر نبودنت قلب...

کمی حالِ خوب...👌🍀❤کنارم اندکی بنشین،کمی کم‌کن دویدن را...💓نگ...

چای...👌🍀❤دلت را به دلِ خیابان بزنبا بیخیالیِ جاده همراه شو ....

بعدازظهر تابستان باشد...👌🍀❤باغچه را آب دهیم...🎨فرشی بیاندازی...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

ازمایشگاه سرد

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط