داستانک
#داستانک
بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت
خواست. گفتم: امروز می خرم. وقتی
به خانه برگشتم فراموش کرده بودم
بچه دوید جلو و پرسید:
بابا بیسڪویت کـو؟ گـفتم: یــادم
رفـت بچــه تازه بـه زبـان آمـده بــود،
گـفت: بابا بَـده، بابا بَـده
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان!
دوستـت دارمـ... گفـت: بیسکـویت کـو؟
دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه
ساله هم قبول ندارد.
✍ | #تلنگر
چگونه ما می گوئیم خدا و رسول و
اهل بیت او را دوست داریم، ولی
در عمل کوتاهی می کنیم؟!
👤 | #استاد_قرائتی
🎃 | #دوستی_بدون_عمل
بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت
خواست. گفتم: امروز می خرم. وقتی
به خانه برگشتم فراموش کرده بودم
بچه دوید جلو و پرسید:
بابا بیسڪویت کـو؟ گـفتم: یــادم
رفـت بچــه تازه بـه زبـان آمـده بــود،
گـفت: بابا بَـده، بابا بَـده
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان!
دوستـت دارمـ... گفـت: بیسکـویت کـو؟
دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه
ساله هم قبول ندارد.
✍ | #تلنگر
چگونه ما می گوئیم خدا و رسول و
اهل بیت او را دوست داریم، ولی
در عمل کوتاهی می کنیم؟!
👤 | #استاد_قرائتی
🎃 | #دوستی_بدون_عمل
۲.۲k
۲۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.