تو را گم کرده ام، میان انبوه آدم ها کنار دریا...
تو را گم کرده ام، میان انبوه آدم ها کنار دریا...
تو را گم کرده ام، میان جنگلی با درختان!ی که سایه هایشان را در دل طبیعت گسترانیده اند
تو را گم کرده ام، کنار آتشی که خاموش نشده و کتری را به جوش می آورد و تو با دو استکان از آنطرف می آیی...
تو را گم کرده ام، لحظه ای که چشمه ای می جوشد و آب زلالی به من میان دستانت تعارف می کنی
تو را گم کرده ام، بالای قله ای سر به فلک کشیده که باد به صورتم سیلی می زند
تو را گم کرده ام، در جاده ای که انتهایش به آرزوهای هر دو مان می رسد
تو را گم کرده ام، در ساحلی که تا زانو میان شن ها فرو رفته ام و چه زیبا دستم را گرفته ای... و پیراهنت بوی دریا می دهد ...
تو را گم کرده ام، در ماشینی که شیشه هایش باران خورده بودند و طنین صدایت برای من آهنگی می نوازد.
تو را گم کرده ام، کنار خودم میان دلتنگی هایم
تو را گم کرده ام، در شب هایی طولانی و روز هایی که لحظه هایش بی تو بودن را در وجودم فریاد می کشد
آهای گم شده ام؟! گوش کن
من دلتنگم..
#لیلا_صابرے_منش
تو را گم کرده ام، میان جنگلی با درختان!ی که سایه هایشان را در دل طبیعت گسترانیده اند
تو را گم کرده ام، کنار آتشی که خاموش نشده و کتری را به جوش می آورد و تو با دو استکان از آنطرف می آیی...
تو را گم کرده ام، لحظه ای که چشمه ای می جوشد و آب زلالی به من میان دستانت تعارف می کنی
تو را گم کرده ام، بالای قله ای سر به فلک کشیده که باد به صورتم سیلی می زند
تو را گم کرده ام، در جاده ای که انتهایش به آرزوهای هر دو مان می رسد
تو را گم کرده ام، در ساحلی که تا زانو میان شن ها فرو رفته ام و چه زیبا دستم را گرفته ای... و پیراهنت بوی دریا می دهد ...
تو را گم کرده ام، در ماشینی که شیشه هایش باران خورده بودند و طنین صدایت برای من آهنگی می نوازد.
تو را گم کرده ام، کنار خودم میان دلتنگی هایم
تو را گم کرده ام، در شب هایی طولانی و روز هایی که لحظه هایش بی تو بودن را در وجودم فریاد می کشد
آهای گم شده ام؟! گوش کن
من دلتنگم..
#لیلا_صابرے_منش
۳.۵k
۲۴ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.