😔 ما بابا نداریم. راستش داریم اما اندازه یک سنگ مستطیلی ا
😔 ما بابا نداریم. راستش داریم اما اندازه یک سنگ مستطیلی است وسط بهشت زهرا که بالاش نوشته شادروان و پایینترش با خطی خوش، پدری مهربان و همسری فداکار. عکسش را هم تراشیده اند آن رو . با آن سبیل مخملی، گونه های تو رفته و موهایی که همیشه باید یک وری شانه شود.
ما بابا نداریم. نه که از اولش نداشته ایم. نه که به خوابمان نمی آید. چند سال پیش خدا ویرش گرفت که امتحانمان کند. که اشک مامان را ببیند و ترس و بی پناهی ما را . که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد روی لب هایمان.
ما بابا نداریم و هر سال، روز پدر که می شود نمی دانیم باید به کجا پناه ببریم.
راستی رفیق جان من، آن وقت که صورت بابایت را می بوسی، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش می رود توی لب هات، آن وقتی که جوری فشارت می دهد که نفست تنگ می شود، لطفن، لطفن، لطفن، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان. یک لحظه بیشتر جای همه ما. همه ما بچه هایی که بابا نداریم.
ما بابا نداریم. نه که از اولش نداشته ایم. نه که به خوابمان نمی آید. چند سال پیش خدا ویرش گرفت که امتحانمان کند. که اشک مامان را ببیند و ترس و بی پناهی ما را . که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد روی لب هایمان.
ما بابا نداریم و هر سال، روز پدر که می شود نمی دانیم باید به کجا پناه ببریم.
راستی رفیق جان من، آن وقت که صورت بابایت را می بوسی، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش می رود توی لب هات، آن وقتی که جوری فشارت می دهد که نفست تنگ می شود، لطفن، لطفن، لطفن، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان. یک لحظه بیشتر جای همه ما. همه ما بچه هایی که بابا نداریم.
۸۲۹
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.