گفت:اووف باز شهید آوردند. شب خواب دید در باتلاق در حال غرق شدن هست,دستی آمد دستش را گرفت بیرونش کشید گفت کی هستی. گفت:همان مشتی #استخوان #فکر_نو #شهید
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.