دفترچه خاطرات عزیزم امروز هم شب شد و من هنوز تو پ
꒱ 🐥 ꒰ دفترچه خاطرات عزیزم امروز هم شب شد و من هنوز تو پادگان با جونگکوک گیر افتادم ما اینجا به در میگیم تا دیوار بشنوه که چقدر دلتنگ آرمی هستیم هرچقدر میرم تو ویورس میگم آغا جان من دلتنگ آرمی ام احساس میکنم بازم کمه فکر کنم باید سرباز هارو جلو آرمی قربونی کنم تا بفهمن چقدر دوستشون دارم آره خلاصه دفترچه خاطراتم دلم برای اذیت کردن جین هیونگ هم تنگ شده از طرفی به هوبی هیونگ هم حسودیم میشه که رفته آمریکا عشق و حال ولی ما هنوز اینجا بین سرباز هایی گیر افتادیم که هی زرت و زرت از من و جونگکوک امضا میخوان. دستم خسته شد انقدر که امضا دادم کاش همه ماژیک و خودکار ها خشک بشن.
خلاصه که خواستم بازم بنویسم آرمی دوستت دارم و خوب آب بخور البته دفترچه خاطرات عزیزم فکر نکنی فردا دوباره نمینویسم فردا دوباره میام مینویسم چقدر آرمی هامو دوست دارم.
خلاصه که خواستم بازم بنویسم آرمی دوستت دارم و خوب آب بخور البته دفترچه خاطرات عزیزم فکر نکنی فردا دوباره نمینویسم فردا دوباره میام مینویسم چقدر آرمی هامو دوست دارم.
- ۷۱۷
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط