شبیه خانه ای خالی ام که ساکنانشسالهاست رفته اند...!درهایش رابادها به هم می کوبند،وَ دیوار هایشزخمیِ یادگاری های آشنایانِ من است؛خوب می دانم کسیزنگ این خانه راهرگزبه صدا در نخواهد آورد