من حسادت می کنم حتی به تنها بودنت

من حسادت می کنم حتی به تنها بودنت
من به فرد رو به رویی، لحظه ی خندیدنت

من به بارانی که با لذت نگاهش می کنی
یا نسیمی که رها می چرخد اطراف تنت

من حسادت می کنم حتی به دست گرم آن،
شال خوشرنگی که می پیچد به دور گردنت......

وقتی انگشتان تو در گیسوانت می دود
من به رد مانده از اینجور سامان دادنت

اینکه چیزی نیست ، گاهی دل حسادت کرده به
عطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنت

هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت
من حسادت می کنم حتی به قلب دشمنت

کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه
پلک هایش روی هم می رفت وقت دیدنت...
دیدگاه ها (۱۳)

فصل ها بهانه اند...چله ی تابستان هم که باشد...سرمای نبود توت...

نڪندفڪرڪنی در دڸ مڹیاد تو نیستڪَوش ڪڹ نبض دلـــ♡ــم زمزمہ‌...

"دوستت دارم"ساده است...کم است...بی ادعاست...کاش روزی جمله ای...

گاهی همین که دل به کسی بسته‌ای، بس است..

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط