اگر
اگر
آسمان را داشتم
یک عالمه ابر میآوردم
همهجوُر
همهرنگ
تا برایَت باران بریزند
جوری که خیلی خیس نشوی
یا خیس شُدی، سردت نشود
که سرما بخوری وُ
به قرارِ فردا نرسی!
بعد، همین که از خیس خسته میشدی
خورشید را که جایی آن گوشههای باران لنگه پا نگه داشته بودم، صدا میکردم
تا برایِ تو رنگینکمانی داغ طلوع کند وُ
لباسهایَت را
خشک
(که مادر دعوایَت نکند).
اگر آسمان را داشتم
برایَت، یهعالمه ستاره میچیدم
یا نه،
میگذاشتم از پنجره خودَت ببینی، بچینی
وَ خوابی خوب کنی
تا صبح خستهیِ بدخوابی نباشی که مدادت را جا بگذاری
یا مشقهایَت را
(که معلم عُنُق دعوایَت کند).
اگر زمین را داشتم
یک عالمه درخت میآوردم
همهجور
همهرنگ
که برای تو یک خانه شوند
گرم و لطیف
پُر از پنجرههای بیپرده
حیاط بیحصار
نردههایِ چوبییِ قشنگ
باغچه، گُل، گُل باغ
گُلهایِ قشنگِ باز شده، رها شده در بادِ باغ
که وقتی دلَت گرفت
موهایَت بر گُلها نشسته باشد وُ
نگاهَت، به دار و درخت باشد
نه به آجر و سیمان
وَ نه، بههمسایهای در بام
(که هر نگاه پنجره را دعوا کند).
وَ من
همهچیز داشتم، اگر
فقط
"تو" را داشتم!
.
#افشین_صالحی
اگر #تو را داشتم....
آسمان را داشتم
یک عالمه ابر میآوردم
همهجوُر
همهرنگ
تا برایَت باران بریزند
جوری که خیلی خیس نشوی
یا خیس شُدی، سردت نشود
که سرما بخوری وُ
به قرارِ فردا نرسی!
بعد، همین که از خیس خسته میشدی
خورشید را که جایی آن گوشههای باران لنگه پا نگه داشته بودم، صدا میکردم
تا برایِ تو رنگینکمانی داغ طلوع کند وُ
لباسهایَت را
خشک
(که مادر دعوایَت نکند).
اگر آسمان را داشتم
برایَت، یهعالمه ستاره میچیدم
یا نه،
میگذاشتم از پنجره خودَت ببینی، بچینی
وَ خوابی خوب کنی
تا صبح خستهیِ بدخوابی نباشی که مدادت را جا بگذاری
یا مشقهایَت را
(که معلم عُنُق دعوایَت کند).
اگر زمین را داشتم
یک عالمه درخت میآوردم
همهجور
همهرنگ
که برای تو یک خانه شوند
گرم و لطیف
پُر از پنجرههای بیپرده
حیاط بیحصار
نردههایِ چوبییِ قشنگ
باغچه، گُل، گُل باغ
گُلهایِ قشنگِ باز شده، رها شده در بادِ باغ
که وقتی دلَت گرفت
موهایَت بر گُلها نشسته باشد وُ
نگاهَت، به دار و درخت باشد
نه به آجر و سیمان
وَ نه، بههمسایهای در بام
(که هر نگاه پنجره را دعوا کند).
وَ من
همهچیز داشتم، اگر
فقط
"تو" را داشتم!
.
#افشین_صالحی
اگر #تو را داشتم....
۲۲۵
۱۸ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.