لبخندت را به چشمانم بیاویز

لبخندت را به چشمانم بیاویز!
نفس هایت را بر دهانم بریز!
از حجم گیاهان روییده بر اندامت
تنم را سبز کن!
بر شنزار انگشتانم ترانه بریز
ساحل گیسویم را به شوق سر انگشتانت،
به دارِ کوتاهی گره بزن!
مدّت هاست، که زمین
برای صلیب های پیامبری چون تو
بر اعجاز مریم های نشسته
بر گلبرگ های تنم، بوسه ای کم دارد ...
دیدگاه ها (۲)

کعبه چشمهای توست وقتی مرا تا زیارت تو می کشاندزیبای من قربان...

حرف های ما هنوز ناتمام...تا نگاه می کنی:وقت رفتن استباز هم ه...

مرا بخوان به بهشت آغوشت..مستم کن از بوی پیراهنت..بند کن نفسم...

شعر بهانه است تا " تو " را بی دلیل میان واژه هادر آغوش بگیرم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط