در سال ۸۴ به خواستگاریم آمد.... از او پرسیدم من آدم مادی
در سال ۸۴ به خواستگاریم آمد.... از او پرسیدم من آدم مادی نیستم، اما میخواهم بدانم چقدر حقوق میگیرید؟
گفت: اتفاقا همین امروز اولین حقوق رسمی به حسابم واریز شد به مبلغ ۱۸۰ هزار تومان.
البته در دانشگاه امام حسین(ع) هم مترجمی زبان عربی تدریس میکنم که بابتش مبلغ ناچیزی به عنوان اضافه کار میگیرم.
میدانستم کارش، تهران است و قرار است بعد از ازدواج آنجا ساکن شویم. برای همین از او پرسیدم با این مقدار میشود در شهری مثل تهران زندگی کرد؟!
گفت: بله. اگر قناعت کنیم و ساده زندگی کنیم، میشود.
از او پرسیدم همسرتان در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟ گفت: اگر چیزهایی که میخواهم انجام دهد، میشود تاج سرم. همینطور هم بود. در طول زندگی مشترکمان جز محبت و احترام از علی ندیدم...
هر موقع عصبانی می شد یک لیوان آب یا شربت آبلیمو می خورد، سپس دوش می گرفت. بعد هز ام می خوابید یا نماز می خواند و به مسجد می رفت. همیشه عکس العملی همین بود. ایشان مشکلات را با صبوری حل می کرد.
راوی: همسر شهید
گفت: اتفاقا همین امروز اولین حقوق رسمی به حسابم واریز شد به مبلغ ۱۸۰ هزار تومان.
البته در دانشگاه امام حسین(ع) هم مترجمی زبان عربی تدریس میکنم که بابتش مبلغ ناچیزی به عنوان اضافه کار میگیرم.
میدانستم کارش، تهران است و قرار است بعد از ازدواج آنجا ساکن شویم. برای همین از او پرسیدم با این مقدار میشود در شهری مثل تهران زندگی کرد؟!
گفت: بله. اگر قناعت کنیم و ساده زندگی کنیم، میشود.
از او پرسیدم همسرتان در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟ گفت: اگر چیزهایی که میخواهم انجام دهد، میشود تاج سرم. همینطور هم بود. در طول زندگی مشترکمان جز محبت و احترام از علی ندیدم...
هر موقع عصبانی می شد یک لیوان آب یا شربت آبلیمو می خورد، سپس دوش می گرفت. بعد هز ام می خوابید یا نماز می خواند و به مسجد می رفت. همیشه عکس العملی همین بود. ایشان مشکلات را با صبوری حل می کرد.
راوی: همسر شهید
۱۹۶
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.