مرا شبیه

مرا شبیه
درخت همیشه بهار آفریده اند ،
که شب ها و زمستان های سردی پشت سر گذاشته ، هر شب میان زمستانِ درد ، خشکیده و هر صبح ، در بهار امید ، جوانه زده .
که به او تبر می زنند و جای زخم هایش ، جوانه می زند ، که شاخه هایش را می بُرند و جای هر شاخه ، هزار شاخه بیرون می زند .
مرا شبیه همان درخت افسانه ای آفریده اند که هر غروب ، می میرد و هر طلوع ، با شکوه تر از روزهای قبل ، متولد می شود .
جای ترک ها و شکستگی های من ، محکم ترین بخش های وجود من است .
شاید همین است که مرا وادار به ماندن در قلمروی زمستان و تبرها کرده ،
شاید همین است که دوام آورده ام ...
با همه فرق دارم انگار !
تا زمین نخورم ؛ قوی تر ،
تا زخم نخورم ؛ محکم تر ،
و تا فرو نریزم ؛ با شُکوه تر ؛ نخواهم شد ..
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #تکست_ناب #تکست_خاص
دیدگاه ها (۲)

پایان" یعنی یک روز تمام می‌شویم در هم...کنج‌ کافه‌ای دنج...ز...

گاهی نباش...خودت را بردار و کمی دورتر از قافله بایست ...وجود...

اعتدت على الشعور بالسوء الشديد ، اعتدت على عدم سماع أي شيءاع...

ما محکومیم به امیدواری، به کم نیاوردن، به دست و پازدن های قا...

میدانی درد دارد :))))قفسه ی سینه ام درد دارد دردی مشابه با ش...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

چپتر ۵ _ نقشهاوایل دانشگاه، لیندا خودش را مثل یک سایه نگه می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط