دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست


حافظ
دیدگاه ها (۱۹)

نگار بیا فقط نگاه کن😂 😂

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شماآب روی خوبی از چاه زنخدان شم...

بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما راچو ما را یک نفس باشد...

ای کرده خجل بتان چین رابازار شکسته حور عین رابنشانده پیاده م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط