نوبت عاشقی من شد و بازاری نیست
نوبت عاشقی من شد و بازاری نیست
وای برمن که در این شهر خریداری نیست!!
گشته ام باغ خیالات نظر را تا صبح
همه خوابند و در این غمکده بیداری نیست!!
عقل گوید که دل آزار تو را حسی هست؟؟
این چه حسی است که در خون ورگش جاری نیست!!
آنقدر دور شدی ،محو شدی از نظرم
که در این فاصله افتادم و اصراری نیست!!
بسته ام بار سفر را که روم از دل تو
که تو از بند دل آزادی و اجباری نیست!!
لطفا از کانال شب.مهتابی.منو.تو. بازدید بفرمائید
آدرس لینک کانال من در تلگرام* :
https://telegram.me/moonlightyy/
وای برمن که در این شهر خریداری نیست!!
گشته ام باغ خیالات نظر را تا صبح
همه خوابند و در این غمکده بیداری نیست!!
عقل گوید که دل آزار تو را حسی هست؟؟
این چه حسی است که در خون ورگش جاری نیست!!
آنقدر دور شدی ،محو شدی از نظرم
که در این فاصله افتادم و اصراری نیست!!
بسته ام بار سفر را که روم از دل تو
که تو از بند دل آزادی و اجباری نیست!!
لطفا از کانال شب.مهتابی.منو.تو. بازدید بفرمائید
آدرس لینک کانال من در تلگرام* :
https://telegram.me/moonlightyy/
۴۲۱
۱۷ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.