من آشیانی مانده در باران دردم

‌*‌من آشیانی مانده در باران دردم*
بغضِ نگاهِ کولیانِ دوره گَردم
دریایی از اندوه دارم در خود اما
یک قطره‌اش را با کسی قسمت نکردم
باید که با دنیای پر دردم بسازم
اکنون که در سرفصل این پاییز زردم
سرمستی و شادی به آغوشم نیامد
از زندگی‌این بخش را انکار کردم
تنها پناهم شانه های شعر میشد
وقتی که از دنیای خود میکرد طردم
بعد از تو باید پای تنهایی بمانم
حتی به آغوشِ خیالت برنگردم
#ـــــــــــــــــــــــــــــــ‌‌‌*
لینک جدید کانال من در تلگرام*
https://t.me/joinchat/AAAAAENlpEGo_6l5xoZxRg
دیدگاه ها (۳)

دخیا وقتی مانتو جلو باز و ساپورت کوتاه میپوشن....چقه نازن بو...

دلبرم گر به تبسّم لب خود باز کندکی مسیحا به جهان دعوی اعجاز ...

بنظرم آدم،بی‌دلیل به کسی فکر نمی‌کنهبی‌دلیل کسی رو دوست ندار...

من بلد نیسم حرفای قلمبه سلمبه بزنمتوو کَتَم نمیره لفظ قلم حر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط