هی درد مینویسم و هی درد میکشم

هی درد مینویسـم و هی درد میکشم
دارم تو را برای خودم مـــرد میکشم
رفتی و بعد تو اثری از بهار نیست
در دفترم همیشه گل زرد می کشم

هر شب تو را به گرمی آن روزهای خوب
خود را شبیه عاشق دلســـــرد میکشم

صد کوه و رشته کوه از اندوه آدمی....
آنچه که عشــق بر ســـرم آورد میکشم

دور است ان گذشته زیبـــا ولی هنوز
در امتـــداد راه عقب گــــرد میکشم
یک صفحه خط مشکی ممتـد به معنی ِ
ظلمی که روزگــار به من کرد میکشم

هان ای زمان بخواب که من هرچه میکشم
از دست این زمانــه ی نامـــــردمیکشم

#فرشته_خدابنده
دیدگاه ها (۱)

مرا به حال خود ای عشق! بیش ازین مگذارکه بی غمی، یکی از اهل ر...

از خانه بیرون می زنم اما کجا امشبشاید تو می خواهی مرا در کوچ...

مجروح به عشقیم و از آن شاد روانیم اندر مرض عشق بجزعشق دوا...

یکی باید باشه تو زنـــدگی آدم ، که آدم روزی چند بار بهش بگه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط