بچه ها رو هم تلنبار شده بودن

بچه ها رو هم تلنبار شده بودن...

بعضی سر نداشتن، بعضی ها دست و پا نداشتند، از بعضی ها فقط گوشت و استخوان در لباس غواصی باقی مونده بود...

آروم اونا از سیم خاردارها جدا میکردیم و با طناب بهم گره میزدیم...

بعد تو آب رها شون میکردیم، دو نفر اول طناب رو می‌گرفتند و دو نفر انتهای طناب....

در تاریکی اروند صفی از پیکر شهدا در آب روان میشد....

اروند شاهد صحنه ای از اوج معصومیت، مظلومیت، شجاعت، مردانگی بود

فکرم پرواز میکرد، خدایا تو اینهمه آدم که در خونه های گرمشون در خواب ناز فرو رفتند چند نفر چنین صحنه ای به ذهنشان خطور میکنه ...?
چند نفر باور میکنند این جوونها برای امنیت آرامش لحظه های شیرین زندگی اونها این چنین ازخودشون گذشتند....؟
چندنفرشون مظلومیت این بچه ها رو می شناسند...؟
دیدگاه ها (۳)

نهج البلاغهحکمت 199 نکوهش اوباش (انسان های شرور) (اخلاقی، اج...

#ختم قرآن# ترجمه صفحه 137: آیه 74 و آن‌گاه که ابراهیم به پد...

یکی ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻭﺭﯾﻦ ﻭ ﺟﺎﺳﻮﺳﺎﻥ ﮐﺎﺥ ﺳﻔﯿﺪ ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ:ﻣﺎ ...

مدافع حرمی که «آقا» برای سلامتی اش صدقه می دادندسردار شهید ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط