مدتی شد که در آزارم و میدانی تو

مدتی شد که در آزارم و می‌دانی تو
به کمند تو گرفتارم و می‌دانی تو
از غم عشق تو بیمارم و می‌دانی تو
داغ عشق تو به جان دارم و می‌دانی تو
خون دل از مژه می‌بارم و می‌دانی تو
از برای تو چنین زارم و می‌دانی تو
از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز!!
از تو شرمنده یک حرف نبودم هرگز
.
.
#وحشی_بافقی
دیدگاه ها (۱)

879Amir Tataloo ....رو به راه نیست احوالم..شبا بد روزا درگیر...

من می تونم همه چیزو به یاد بیارم. این واسه من مصـیبته، مرد ج...

+ قرار ما این بود،تو قول دادی- قرار چیه؟ وضع عوض شده..+ قرار...

877Siavash Qomayshi .....چه می دونن عاشق میشه چه آسون...پرن...

مویه به مویه ،مو به مو از غم تو خمیده امکی به تو می‌رسد دلم ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط