دلم گرفت از این لحظه های تنهایی

دلم گرفت از این لحظه های تنهایی
ترحمی کن و بازآ بمان با من...
چه سالها که گذشت و نرفتی از یادم
هنوز عشق تو این عشق جاودان با من
دیدگاه ها (۱)

به نخستین قدح افسون چه دمیدی توکه من تا دَم آخر از آن جرعه ک...

بیا خودمان را پخش کنیم کف اتاقچشم هایمان را ببندیم...دستهایم...

پرندهاز همان شاخه ای می پردکه بر آن نشسته استکسی که می آیدحت...

‍ قرارمان همین بهار زیر شکوفه های شعر...!آنجا که واژه ها برا...

مرا هزار امید است و هر هزار توییشروع شادی و پایان انتظار توی...

همراه شو با من، در این سفر پر رمز و راز زندگی. دستانت را به ...

لحظه های آرامش بخش _ ایده بعدی رو تو کامنت کن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط