خورشید من ، برای تو یک ذره شد دلم
خورشید من ، برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست ، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو ، منزل به منزلم
کبر است یا تواضع اگر ، باری این منم
کز عقل نا توانمم و در عشق کاملم
با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست
بیرون کِش از شکنجه ی این چاه بابلم
بعد از بهارها و خزان ها ، تو بوده ای
ای میوه ی بهشتی از این باغ ، حاصلم
تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد
چشمم به هرجاست تویی در مقابلم
دریا و تخته پاره و توفان و من ، مگر
فانوس روشن تو کشاند به ساحلم
شعرم ادای حق نتواند تو را ، مگر
آسان کند به یاری خود « خواجه » مشکلم
« با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم»
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست ، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو ، منزل به منزلم
کبر است یا تواضع اگر ، باری این منم
کز عقل نا توانمم و در عشق کاملم
با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست
بیرون کِش از شکنجه ی این چاه بابلم
بعد از بهارها و خزان ها ، تو بوده ای
ای میوه ی بهشتی از این باغ ، حاصلم
تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد
چشمم به هرجاست تویی در مقابلم
دریا و تخته پاره و توفان و من ، مگر
فانوس روشن تو کشاند به ساحلم
شعرم ادای حق نتواند تو را ، مگر
آسان کند به یاری خود « خواجه » مشکلم
« با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم»
۱.۱k
۱۴ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.