ای پریزاده و افسانه تو را گم کردم
ای پریزاده و افسانه تو را گم کردم
آشنایِ من و بیگانه تو را گم کردم
عشق! ای شاهدِ آن نیمهشبِ بارانی
در همان کوچه، همان خانه تو را گم کردم
در همان لحظه، همان ثانیهی بیتابی
با همان حالِ غریبانه تو را گم کردم
دلم از پایه فرو ریخت پس از رفتنِ تو
گنجِ در خانهی ویرانه! تو را گم کردم
شانهام از غمِ بی همنفسی میلرزد
همنفس! بر سرِ این شانه تو را گم کردم
.
"تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم"
ای قرارِ دلِ دیوانه تو را گم کردم
آه، ای لحظه زیبای سرودن از تو!
آه، ای گوهرِ دُردانه! تو را گم کردم
#جویا_معروفی
آشنایِ من و بیگانه تو را گم کردم
عشق! ای شاهدِ آن نیمهشبِ بارانی
در همان کوچه، همان خانه تو را گم کردم
در همان لحظه، همان ثانیهی بیتابی
با همان حالِ غریبانه تو را گم کردم
دلم از پایه فرو ریخت پس از رفتنِ تو
گنجِ در خانهی ویرانه! تو را گم کردم
شانهام از غمِ بی همنفسی میلرزد
همنفس! بر سرِ این شانه تو را گم کردم
.
"تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم"
ای قرارِ دلِ دیوانه تو را گم کردم
آه، ای لحظه زیبای سرودن از تو!
آه، ای گوهرِ دُردانه! تو را گم کردم
#جویا_معروفی
۲.۱k
۰۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.