چشم وا کردم از تو بنویسم

چـشم وا کـردم از تـو بنـویسـم،
لاے در بـاز و بـاد مےآمـد،
از مسـیرے کـه رفتـه بـودے داشـت
مـوجے از انـجماد مےآمـد ... !

( علـیرضا آذر )
دیدگاه ها (۱)

آنقـدر زیبـایے کـه سـخت دیـده مےشوے،مـانندِ شـعرے نـابکـه کـ...

آرزویـم مـردن در صـداے تـو بـود، یـا رفتـن با صـدایـت ، یـ...

در نگاهت چیزی ست؛ که نمیدانم چیست!؟ مثلِ آرامشِ بعد از یک ...

عشق نوعی میلاد است اگر پس از عشق همان انسانی باشیم که پیش از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط