کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
#حافظ
دیدگاه ها (۱)

شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد#حافظ

همه عالم صنمِ چین به حکایت گویند صنمِ ماست که در هر خمِ زلفش...

book#

book#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط