رما یک اغوش گرم پارت۶
شب سدو ساعت ۶بود
نیکا،دیانا داداش من رفتم
ارسلان،کجا به سلامتی
دیانا،همونی که خودت میدانی
ارسلان،با متین قرار داری
نیکا،نه با ممد قلی قرار دارم قراره برم اونجا منو به جای غذا بخوره
دیانا،عه چندش
نیکا،به شهورت بگو ازین سوالا دیگه نپرسه
ارسلان، برو بی مزه
دیانا:منو تو بریم بیرون
ارسلان،برو بالا لباس بپوش برین
دیانا:تو لباس عوض نمیکنی
ارسلان:نه من لباسمو هنو در نیوردم از شرکت اومدم
دیانا:عوک
لباس پوشیدم یک شلوار بگ با زیر پوش کوتاه پوشیدم(ازونایی که نیکا داره)
رفتیم بیرون یک استیک خوردیم و رفتیم رستوران یک دونه پیتزا سفارش دادیم پیتزا مخصوص(اینا چیه که من میگم میخوامممممم)
با یک دونه نوشابه خانواده گرفتیم خوردیم پیش به سوی خانه
نیکا اومده بود خونه
نیکا:کجا بودین شما
ارسلان:تو رفتی بیرون ماهم دل نداریم بریم بیرون بودیم خوش گذارنی
دیانا:ارسلان من میرم بخوابم گیج خوابم
نیکا،ارسلان راستشو بگو تولد بودین اینجور دیانا خستس
دیانا:بابا رفتیم یکی استیک خوردیم تو شهر دور زدیم اهنگ گذاشتیم تو ماشین
رفتیم رستوران کلی خندیدیم
همین تولد رفتیم
ارسلان:اره
دیانا:شب خوش دوزتان
رفتم بالا ارایشمو پاک کردم لباسامو کندم ولو شدم رو تخت خودم فشار دادم شیکمم درد گرف باز به ارسلان میگم
ارسلان اومد بالا دید رو تختم
ارسلان،خعلی خسته ایی
دیانا،عاره واقعا دستت درد نکنه خعلی بهم خوش گذشت خعلی دوست دارم
ارسلان:من بیشتر
دیانا،من بیشتر بیشتر
ارسلان:من بیشتر ترین
دیانا:خفه شو میگم من بیشتر دوزت دارم
ارسلان:لباسامو در نیوردم رو تخت خوابیدم دیانا رو بغل زدم و گونشو بوسیدم مثل بچه ها خودشو جا کرده بود تو بغلم
فردا صبح🌅:
دیانا:صبح زودتر از ارسلان پا شدم رفتم حمون یک دیقه ایی و دوش گرفتم و اومدم بیرون یک بولیز صورتی با دامن پوشیدم و موهامو دوم اسبی بستم و یک ارایش ریز کردم
دیانا،ارسلانننننن
ارسلان،سکوت....
دیانا،ارسلاننننننننننن
ارسلان،سوکوت....
داد زدم ارسلانننننننننننننننن
ارسلان:ها چته
دیانا،عشقم نمیری شرکتتت
ارسلان،نه امروز میخوام فقط کنار تو باشم
ارسلان بلد شد لبای پوشید سرویس بهداشتی رفت موهاشو درست کرد
ارسلان:خوب شدم
دیانا،تو همیشه خوشتیپی و پریدم تو بغلش
و گونمو بوسید
خوب دوزتانننن دستم خسته شودددداااا
تا یک سال بعد بای.....
نیکا،دیانا داداش من رفتم
ارسلان،کجا به سلامتی
دیانا،همونی که خودت میدانی
ارسلان،با متین قرار داری
نیکا،نه با ممد قلی قرار دارم قراره برم اونجا منو به جای غذا بخوره
دیانا،عه چندش
نیکا،به شهورت بگو ازین سوالا دیگه نپرسه
ارسلان، برو بی مزه
دیانا:منو تو بریم بیرون
ارسلان،برو بالا لباس بپوش برین
دیانا:تو لباس عوض نمیکنی
ارسلان:نه من لباسمو هنو در نیوردم از شرکت اومدم
دیانا:عوک
لباس پوشیدم یک شلوار بگ با زیر پوش کوتاه پوشیدم(ازونایی که نیکا داره)
رفتیم بیرون یک استیک خوردیم و رفتیم رستوران یک دونه پیتزا سفارش دادیم پیتزا مخصوص(اینا چیه که من میگم میخوامممممم)
با یک دونه نوشابه خانواده گرفتیم خوردیم پیش به سوی خانه
نیکا اومده بود خونه
نیکا:کجا بودین شما
ارسلان:تو رفتی بیرون ماهم دل نداریم بریم بیرون بودیم خوش گذارنی
دیانا:ارسلان من میرم بخوابم گیج خوابم
نیکا،ارسلان راستشو بگو تولد بودین اینجور دیانا خستس
دیانا:بابا رفتیم یکی استیک خوردیم تو شهر دور زدیم اهنگ گذاشتیم تو ماشین
رفتیم رستوران کلی خندیدیم
همین تولد رفتیم
ارسلان:اره
دیانا:شب خوش دوزتان
رفتم بالا ارایشمو پاک کردم لباسامو کندم ولو شدم رو تخت خودم فشار دادم شیکمم درد گرف باز به ارسلان میگم
ارسلان اومد بالا دید رو تختم
ارسلان،خعلی خسته ایی
دیانا،عاره واقعا دستت درد نکنه خعلی بهم خوش گذشت خعلی دوست دارم
ارسلان:من بیشتر
دیانا،من بیشتر بیشتر
ارسلان:من بیشتر ترین
دیانا:خفه شو میگم من بیشتر دوزت دارم
ارسلان:لباسامو در نیوردم رو تخت خوابیدم دیانا رو بغل زدم و گونشو بوسیدم مثل بچه ها خودشو جا کرده بود تو بغلم
فردا صبح🌅:
دیانا:صبح زودتر از ارسلان پا شدم رفتم حمون یک دیقه ایی و دوش گرفتم و اومدم بیرون یک بولیز صورتی با دامن پوشیدم و موهامو دوم اسبی بستم و یک ارایش ریز کردم
دیانا،ارسلانننننن
ارسلان،سکوت....
دیانا،ارسلاننننننننننن
ارسلان،سوکوت....
داد زدم ارسلانننننننننننننننن
ارسلان:ها چته
دیانا،عشقم نمیری شرکتتت
ارسلان،نه امروز میخوام فقط کنار تو باشم
ارسلان بلد شد لبای پوشید سرویس بهداشتی رفت موهاشو درست کرد
ارسلان:خوب شدم
دیانا،تو همیشه خوشتیپی و پریدم تو بغلش
و گونمو بوسید
خوب دوزتانننن دستم خسته شودددداااا
تا یک سال بعد بای.....
۷.۰k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.